کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مطیه
/matiyye/
معنی
هر چهارپایی که بر آن سوار شوند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطیه
فرهنگ فارسی معین
(مَ یِّ) [ ع . مطیة ] (اِ.) حیوان سواری چون اسب و استر و اشتر.
-
مطیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مطیَّة، جمع: مطایا] [قدیمی] matiyye هر چهارپایی که بر آن سوار شوند.
-
واژههای مشابه
-
مطیة
لغتنامه دهخدا
مطیة. [ م َ طی ی َ ] (ع اِ) بارگی ، یذکر و یؤنث . ج ، مَطایا، مَطی ، اَمطاء. (منتهی الارب ). سواری و مرکب . (غیاث ) (آنندراج ). اشتر که نشست را شاید . ج ، مطایا. (مهذب الاسماء).شتر سواری و هر ستور سواری که در سیر کوشش کند و بشتابد خواه ماده باشد و ی...
-
واژههای همآوا
-
متیح
لغتنامه دهخدا
متیح . [ م ِ ی َ ] (ع ص ) آن که پیش آید به کاری که نباید، یا آن که خود را در بلا افکند. (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ). تیاح . (از اقرب الموارد)). کسی که پیش آید وی را کاری که نباید و قصد آن نکرده باشد و کسی که خود را در بلا افکند. (ناظم الاطباء). ورجوع...
-
متیح
لغتنامه دهخدا
متیح . [ م ُ ی َ ] (ع ص ) تقدیر شده و تعیین شده و اندازه شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به متاح شود.
-
متیه
لغتنامه دهخدا
متیه . [ م َ ی َه ْ ] (ع ص ) زمینی که مردم در آن گم شوند. (ناظم الاطباء). متیهة. (از محیطالمحیط) (از منتهی الارب ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
مطیح
لغتنامه دهخدا
مطیح . [ م ُ طَی ْ ی َ ] (ع ص ) تباه و هیچکاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فاسد. (اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
جستوجو در متن
-
مطایا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مطیَة] [قدیمی] matāyā = مطیه
-
مطی
لغتنامه دهخدا
مطی . [ م َ طی ی ] (ع اِ) ج ِ «مطو». (آنندراج ). ج ِ «مطیة» و لفظی است که هم در مفرد و هم در جمع استعمال شود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به مطو و مطیة شود.
-
امطاء
لغتنامه دهخدا
امطاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مطیه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و ج ِ مَطو و مِطو. و مَطا. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). و رجوع به مطیه و مطو و مطاء شود.
-
پاکش
لغتنامه دهخدا
پاکش . [ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) مرکوب از ستور. مرکوب . مطیة. اولاغ . چاروا. و توسعاً کالسکه و درشکه و اتومبیل و جز آن .
-
ذاهبات
لغتنامه دهخدا
ذاهبات . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذاهبة : رکبت مطیةً من قبل زیدعلاهافی السنین الذاهبات .ابوالحسن محمدبن عمر الانباری (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192).