متیح . [ م ِ ی َ ] (ع ص ) آن که پیش آید به کاری که نباید، یا آن که خود را در بلا افکند. (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ). تیاح . (از اقرب الموارد)). کسی که پیش آید وی را کاری که نباید و قصد آن نکرده باشد و کسی که خود را در بلا افکند. (ناظم الاطباء). ورجوع به تیاح شود. || اسبی که از نشاط خمان و چمان رود. || قلب متیح ؛ دل مایل بهر چیز. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.