کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مطبوع شیرازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مطبوع شیرازی
لغتنامه دهخدا
مطبوع شیرازی . [ م َ ع ِ ] (اِخ ) هدایت آرد: از موزونان عهد مابود. در سن شباب به شیرازش دیدم که روزها به مجلس محمدمهدیخان شحنه آمدی و غزل خواندی . جوانی رشیق القامه ،لاغراندام ، خوش شمایل بود از اشعارش چیزی بیاد ندارم و جایی ندیده بودم و از کسی نشنید...
-
واژههای مشابه
-
مطبوع کننده
دیکشنری فارسی به عربی
توابل
-
تهویه مطبوع
واژهنامه آزاد
هوایش برکام، هوایش دلپذیر.
-
مطبوع دارای لطف
دیکشنری فارسی به عربی
مترف
-
جستوجو در متن
-
تسلی شیرازی
لغتنامه دهخدا
تسلی شیرازی . [ ت َ س َل ْ لی ِ ] (اِخ ) اسمش آقا رجبعلی و شغلش مذهّبی در تذهیب اوراق و تهذیب اخلاق . مقبول و مطبوع اهالی آفاق بوده ، گاهی شعری می گفته . از اوست : تسلی گر دمی خواهی به کام خویش دوران راترا افلاک دیگر باید و سیاره ٔ دیگر.ترک جان گفتم ...
-
شعاع الملک
لغتنامه دهخدا
شعاع الملک . [ ش ُ عُل ْ م ُ ] (اِخ ) میرزا محمد حسین خان شعاع (متولد 1276 و متوفای 1363 هَ . ق .) پسر حاجی ابوالحسن شیرازی از فضلا و شعرای معاصر مقیم شیراز و مؤلف تذکره ای (اشعه ٔ شعاعیه ) در تراجم احوال شعرای فارس است که قسمتی از این تذکره از محرم...
-
عقعق
لغتنامه دهخدا
عقعق . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) مرغی است ابلق از نوع غراب ، آوازش عین قاف است ، به فارسی عکه نامندش . حرام است در صحیح مانند غراب . و اگر دماغ آن را بر پنبه طلا کنند و بر زخم تیرنهند پیکان تیر به آسانی بیرون آید. (منتهی الارب ). طائری است سیاه و تیزپرواز، ...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین .[ جُدْ دی ] (اِخ ) (ابوالفتح ...) ابن دارست شیرازی از وزراء سلجوقیان است و چند بار وزارت سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه (526- 547 هَ . ق .) را داشت و در جنگی که بین سلطان مسعود و سنجر روی داد مسعود شکست خورد و تاج الدین اسیر گشت :... و حملت م...
-
می
لغتنامه دهخدا
می . [ م َ / م ِ ] (اِ) به معنی شراب انگوری است . (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || مطلق شراب اعم از اینکه از انگور حاصل آید یا مویز و خرما و جز آن . (از یادداشت لغت نامه ) . صاحب آنندراج گوید: بدین معنی ، خام ،بی غش ، صرف ، ناب ، ممزوج ، نیمرس ، ...
-
ریزه
لغتنامه دهخدا
ریزه . [ زَ / زِ ] (ص ، اِ) پارچه . قطعه . خرده . خرده ٔ کوچک از هر چیزی . (ناظم الاطباء). خرد. (شعوری ج 2 ص 20). صغیر.سخت خرد. بسیار ریز. (یادداشت مؤلف ). هرچه در غایت خردی بود. (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) : و آن کوه بلند کآبناک است جمعآمده ریزه ...
-
شیرین
لغتنامه دهخدا
شیرین . (ص نسبی ) هر چیزکه نسبت به شیر داشته باشد، خصوصاً در حلاوت . (آنندراج ) (بهار عجم ). || طفل شیرخواره . (ناظم الاطباء). شیری . || هر چیز که مزه ٔ قند و نبات دهد و حلاوت داشته باشد. غذا و خوراک باحلاوت . (ناظم الاطباء). حالی . حلو. صاحب طعمی چو...
-
چاپ
لغتنامه دهخدا
چاپ . (اِ) طبع. باسمه . عملی است که بواسطه ٔ آن میتوان از روی یک نوشته چند نسخه ٔ شبیه به آن تهیه کرد. (لغات نو فرهنگستان ). طبع و باسمه و تافت و انطباع و تافتگی از روی خط و نوشته . (ناظم الاطباء)؛ چاپ اول ، طبع نخستین کتابی ؛ چاپ عبدالرحیم ، طبع او....
-
احمد احسائی
لغتنامه دهخدا
احمد احسائی . [ اَ م َ دِ اَ ] (اِخ ) ابن زین الدین بن ابراهیم بن صفربن ابراهیم بن داغربن رمضان بن راشدبن دهیم بن شمروخ بن ضوله . داغربن رمضان و جمله پدران او را منزل وسامان چون بادیه نشینان دیگر در کوه و بیابان بود و معرفتی چندان بمذاهب و ادیان نداش...