کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضایقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مضایقه
/mozāyeqe/
معنی
بر کسی تنگ گرفتن و سختگیری کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خودداری، دریغ، فروگذاری
۲. تنگ گرفتن، خودداری کردن، دریغ ورزیدن، سخت گرفتن
برابر فارسی
خوددار
فعل
بن گذشته: مضایقه داشت
بن حال: مضایقه دار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مضایقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. خودداری، دریغ، فروگذاری ۲. تنگ گرفتن، خودداری کردن، دریغ ورزیدن، سخت گرفتن
-
مضایقه
فرهنگ واژههای سره
خوددار
-
مضایقه
فرهنگ فارسی معین
(مُ یَ قَ یا یِ قِ) [ ع . مضایقة ] (مص م .) بر کسی تنگ گرفتن ، سخت گیری کردن .
-
مضایقه
لغتنامه دهخدا
مضایقه . [ م ُ ی َ / ی ِ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِمص ) مضایقة. مضایقت . خودداری و سخت گیری در دادن چیزی یا کردن کاری . تنگ گرفتن و سخت گیری کردن . دریغ کردن . خویشتن داری . دریغ داشتن . (یادداشت مؤلف ) : با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست صدجان فدای یا...
-
مضایقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی:مضایَقَة] ‹مضایقت› mozāyeqe بر کسی تنگ گرفتن و سختگیری کردن.
-
مضایقه
دیکشنری فارسی به عربی
احتياطي , جفلة
-
واژههای مشابه
-
مضایقة
لغتنامه دهخدا
مضایقة. [ م ُ ی َ ق َ ] (ع مص ) مضایقه . مضایقت . با کسی تنگ فراگرفتن . (زوزنی ). با کسی تنگ گرفتن کار. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). با هم دشواری کردن و تنگ گرفتن . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). تنگ فراگرفتن کار، و با لفظ داشتن مستعمل است . (آنندر...
-
مضايقة
دیکشنری عربی به فارسی
دردسر دادن , زحمت دادن , مخل اسايش شدن , نگران شدن , جوش زدن و خودخوري کردن , رنجش , پريشاني , مايه زحمت , ناراحتي , رنج , زحمت , ناراحت کردن
-
مضایقه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خودداری کردن، دریغ ورزیدن ۲. سختگرفتن، سختگیری کردن
-
بی مضایقه
لغتنامه دهخدا
بی مضایقه . [ م ُ ی َ / ی ِ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (مرکب از: بی + مضایقه ) بیدریغ. (یادداشت مؤلف ). بدون اعتراض . بزودی و فوراً قبول کرده . بدون امتناع . رجوع به بیدریغ شود.
-
مضایقه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احتياطي , احسد , جفلة
-
مضایقه تفاله کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قمامة
-
جستوجو در متن
-
دردسر دادن
دیکشنری فارسی به عربی
مضايقة