کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشک فام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مشک نافه
لغتنامه دهخدا
مشک نافه . [ م ُ / م ِ ک ِ ف َ / ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مشک خالص و بی غش . (برهان ) (آنندراج ). مشک خالص . (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ) : زر به خروار و مشک نافه به کیل وز غلام و کنیز چندین خیل . نظامی (هفت پیکر ص 132).و رجوع به مشک و مشک ناب و ...
-
مشک نباتی
لغتنامه دهخدا
مشک نباتی . [ م ُ ک ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ماده ای خوشبوی که از پنیرک مشکین گیرند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به «پنیرک مشکین » شود.
-
مشک آباد
لغتنامه دهخدا
مشک آباد. [ م َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شاهی است . این دهستان ازپنج قریه تشکیل یافته و 7600 تن سکنه دارد. و از نظر آمار و ثبت احوال تابع ساری و از نظر بخشداری تابع شهرستان شاهی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
مشک آباد
لغتنامه دهخدا
مشک آباد. [ م ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش فرمهین شهرستان اراک است . که در خاور شهر اراک و اطراف راه آهن و شوسه ٔ اراک به قم واقع است . قراء آن از قنوات آبیاری می شود. این دهستان از 15 قریه ٔ کوچک و بزرگ تشکیل شده و در حدود 30000 تن سکنه دارد....
-
مشک آگین
لغتنامه دهخدا
مشک آگین . [ م ُ / م ِ ] (ص مرکب ) انباشته و آگنده و اندوده به مشک : نشان پشت من است آن دو زلف مشک آگین نشان جان من است آن دو چشم سحرآگند. رودکی .تولاله دیدی شمشادپوش و سنبل تاج بنفشه دیدی عنبرسرشت و مشک آگین .فرخی .بدان مشکوی مشک آگین فرودآی کنیزان ...
-
مشک آلود
لغتنامه دهخدا
مشک آلود. [ م ُ / م ِ ] (ن مف مرکب ) مشک آلوده . مشک اندود. آلوده به مشک . مشک آگین . معطر : یعنی امسال از سر بالین پاک مصطفی خاک مشک آلود بهر حرز جان آورده ام . خاقانی .باد مشک آلود گویی سیب تر بر آتش است کاندر او قدری گلاب اصفهان افشانده اند. خاقان...
-
مشک آلوده
لغتنامه دهخدا
مشک آلوده . [م ُ / م ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مشک آلود : که گور کشتکان باشد به خون اندوده بیرون سوولیکن زاندرون باشد به مشک آلوده رضوانش . خاقانی .رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
مشک افشان
لغتنامه دهخدا
مشک افشان . [ م ُ / م ِ اَ ] (نف مرکب ) مشک بیز. افشاننده ٔ مشک . که مشک پراکند. عطرآگین سازنده . خوشبوی کننده : به هر منزل که مشک افشان کنی راه منور باش چون خورشید و چون ماه .نظامی .
-
مشک افشانی
لغتنامه دهخدا
مشک افشانی . [ م ُ / م ِ اَ ] (حامص مرکب ) مشک بیزی . مشک پراکنی . عطرپاشی : کار زلف توست مشک افشانی عالم ولی مصلحت را تهمتی بر نافه ٔ چین بسته اند.حافظ.
-
مشک اندود
لغتنامه دهخدا
مشک اندود. [ م ُ / م ِ اَ ] (ن مف مرکب ) مشک اندوده . به مشک پوشیده . معطر و خوشبوی شده : جعد پرده پرده در هم همچو چتر آبنوس زلف حلقه حلقه بر هم همچو مشک اندود نای . منوچهری .جگرها دید مشک اندودکرده طبرزدهای زهرآلود کرده .نظامی .
-
مشک انگیز
لغتنامه دهخدا
مشک انگیز. [ م ُ / م ِ اَ ] (نف مرکب ) خوشبوی . دمنده ٔ بوی خوش . مشک آور. آورنده ٔ بوی مشک . قیاس شود با شهوت انگیز، غم انگیز، شورانگیز بمعنی شهوت آور و غم آور و شورآور : سنبل از خوشه های مشک انگیزبر قرنفل گشاده عطسه ٔ تیز.نظامی .
-
مشک بر
لغتنامه دهخدا
مشک بر. [ م ُ / م ِ ب َ ] (ص مرکب ) مشک آلود. مشک آگین . خوشبوی و معطر : مشک بر گشت خاک عودی پوش نافه خر گشت باد نافه فروش . نظامی .از آن مشک بر ابر گل ریخته مه از سنبله سنبل انگیخته .نظامی .
-
مشک بوم
لغتنامه دهخدا
مشک بوم . [ م ُ / م ِ ] (ص مرکب ) که زمینه و متن آن از مشک باشد. که عطربیز و خوشبوی باشد : گزارنده ٔ نقش دیبای روم کند نقش دیباچه را مشک بوم .نظامی .
-
مشک بید
لغتنامه دهخدا
مشک بید. [ م ُ / م ِ ] (اِ مرکب ) بیدمشک . (برهان ) (ناظم الاطباء). نوعی از هفده انواع بید که گل آن خوشبوی باشدآنچه بعضی شاعران مشک بید بمعنی چوب سیاه گفته اند، آن چوب درخت دیگر است سیاه رنگ و راست قامت که از آن قلمهای کتابت میسازند. (غیاث ) (آنندراج...
-
مشک بیز
لغتنامه دهخدا
مشک بیز. [ م ُ / م ِ ] (نف مرکب ) مشک افشان . مشک بیزنده . غربال کننده ٔ مشک . کنایه از هر چیز خوب با رائحه ٔ مطبوع : بزان بادش از زلفک مشک بیزهمه ره چو از نافه بگشاده زیز. اسدی (گرشاسبنامه چ حبیب یغمایی ص 224).به توخوشدل دماغ مشک بیزم ز تو روشن چراغ...