کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشایعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشایعت
/mošāye'at/
معنی
۱. پیروی کردن؛ در پی کسی رفتن.
۲. بدرقه کردن؛ مسافتی دنبال مسافر یا مهمان رفتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بدرقه، تشییع، همراهی
۲. دنبالهروی
۳. بدرقه کردن، همراهی کردن ≠ استقبال
۴. اطاعت، پیروی
فعل
بن گذشته: مشایعت کرد
بن حال: مشایعت کن
دیکشنری
convoy
-
جستوجوی دقیق
-
مشایعت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدرقه، تشییع، همراهی ۲. دنبالهروی ۳. بدرقه کردن، همراهی کردن ≠ استقبال ۴. اطاعت، پیروی
-
مشایعت
فرهنگ فارسی معین
(مُ یِ عَ) [ ع . مشایعة ] (مص م .) بدرقه کردن .
-
مشایعت
لغتنامه دهخدا
مشایعت . [ م ُ ی َ / ی ِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) با کسی یاری کردن . || چند قدم همراه کسی رفتن برای رخصت . (غیاث ). همراهی با مسافر تا او را به منزل رسانیده و وی را وداع کند. و نیز تا چند قدم همراهی با میهمان . (ناظم الاطباء). از پی مسافر رفتن . در پی رف...
-
مشایعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشایَعة] mošāye'at ۱. پیروی کردن؛ در پی کسی رفتن.۲. بدرقه کردن؛ مسافتی دنبال مسافر یا مهمان رفتن.
-
مشایعت
دیکشنری فارسی به عربی
مکمل
-
واژههای مشابه
-
مشایعت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. همراهی کردن، بدرقه کردن ۲. تشییع کردن
-
واژههای همآوا
-
مشایعة
لغتنامه دهخدا
مشایعة. [ م ُ ی َع َ ] (ع مص ) با کسی دوستی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خواندن شتر و رمه ٔ پس مانده را و آواز کردن او. و یعدی بالباء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || در پی رفتن در کاری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پیرو...
-
جستوجو در متن
-
see off
واژهنامه آزاد
مشایعت کردن.
-
بدرقه کردن
واژگان مترادف و متضاد
همراهی کردن، مشایعت کردن ≠ استقبال کردن
-
accompaniments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همراهی، ضمیمه، مشایعت
-
accompaniment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همراهی، ضمیمه، مشایعت
-
اسکورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: escorte] 'eskort ۱. مشایعت؛ همراهی.۲. (اسم) هیئت مشایعتکنندگان.۳. (اسم) گروهی که برای محافظت یا احترام همراه شخص مهمی حرکت میکنند.