مشایعة. [ م ُ ی َع َ ] (ع مص ) با کسی دوستی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خواندن شتر و رمه ٔ پس مانده را و آواز کردن او. و یعدی بالباء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || در پی رفتن در کاری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پیروی نمودن . (آنندراج ). || گسیل کردن . || در پی رسیدن کسی را. (منتهی الارب ). چند قدم همراه کسی رفتن برای رخصت . (آنندراج ). به دنبال مسافر رفتن هنگام رحیل . (از اقرب الموارد). و رجوع به مشایعت شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.