کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشاهدت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشاهدت
لغتنامه دهخدا
مشاهدت . [ م ُ هََ / هَِ دَ ] (از ع ، اِمص ) نگریستن . به چشم دیدن . مشاهدة. مشاهده : و کسری را به مشاهدت اثر رنجی که در بشره ٔ برزویه هرچند پیداتر بود رقتی عظیم آمد. (کلیله و دمنه ). خردمند به مشاهدت ظاهر هیئت باطن را بشناسد. (کلیله و دمنه ). از مشا...
-
واژههای مشابه
-
مشاهدت کردن
لغتنامه دهخدا
مشاهدت کردن . [ م ُ هََ / هَِ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیدن . نگریستن . نگاه کردن . نظرنمودن . ملاحظه کردن . معاینه نمودن : شیر تشمر او [ شتربه ] را مشاهدت کرد. (کلیله و دمنه ). بدوباید پیوست و هول و خطر و... او مشاهدت کرد. (کلیله و دمنه ). لشکر چون تف...
-
واژههای همآوا
-
مشاهدة
لغتنامه دهخدا
مشاهدة. [ م ُ هََ دَ ] (ع مص ) دیدن . معاینه کردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). || با کسی در جائی حاضر بودن . (آنندراج ). || ادراک به یکی از حواس ظاهری یا باطنی . (از محیط المحیط) (از اقرب الم...
-
جستوجو در متن
-
مشاهده
واژگان مترادف و متضاد
۱. دید، دیدار، رویت، مشاهدت، معاینه، نظارت، نظاره ۲. نظر، نگاه، نگرش ۳. دیدن، نظاره کردن، نگاه کردن، نگریستن
-
متبجح
لغتنامه دهخدا
متبجح . [ م ُ ت َ ب َج ْ ج ِ ] (ع ص ) شادمان : شاه از استماع این مقدمات متبجح گشت و در باغ مشاهدت ، گلزار مسرتش بشکفت . (سندبادنامه ص 273). و رجوع به تبجح شود.
-
مشاهده کردن
لغتنامه دهخدا
مشاهده کردن . [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مشاهده نمودن . (ناظم الاطباء). مشاهدت کردن . دیدن . نگریستن . معاینه کردن : چشم اقبال پشت نصرت در نصار فتح مشاهده نکرده است . (سندبادنامه ص 16). شجاعت و دلاوری اسکندررا که مرةً بعد اخری مشاهده...
-
نکایات
لغتنامه دهخدا
نکایات . [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نکایة : ملک هند اثر نکایات رایات سلطان در... ولایت خویش مشاهدت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 293). رعیت دلیر شدند و چون مرغان بهاری به زبان زاری ... نواهای نکایات زدند. (المضاف الی بدایعالازمان ص 35). رجوع به نکایت و نکایة ش...
-
بی حفاظی
لغتنامه دهخدا
بی حفاظی . [ ح ِ ] (حامص مرکب ) بی پردگی . بی حمیتی : امیر ناصرالدین از بی حفاظی و غدر او ممتعض شد و عزم ناحیت سیستان پیش گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 238). چون امیر ناصرالدین بی حفاظی مشاهدت کرد دست زخم رسیده بشمشیر یازید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 8)...
-
کست
لغتنامه دهخدا
کست . [ ک َ ] (ص ) فضیح و شرم آور. || چرکین و ناپاک . || فرومایه . (ناظم الاطباء). || گست . زشت . (اوبهی ). نازیبا. (یادداشت مؤلف ) : اگر بهتر نگریسته شود خبث عقیدت او در طلعت کست ... مشاهدت افتد. (کلیله و دمنه ).گنجی و کتابی و جوینی و گلیمی هست ابن...
-
عقیدت
لغتنامه دهخدا
عقیدت . [ ع َ دَ ] (ع اِ) عقیدة. عقیده . عقیده و پنداشتی .(ناظم الاطباء). آنچه انسان بدان اعتقاد و یقین دارد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عقیدة و عقیده شود : اگر بهتر نگریسته بود خبث عقیدت او... مشاهدت افتد. (کلیله و دمنه ). لاجرم به میامن این نیتها...
-
دشمنانگی
لغتنامه دهخدا
دشمنانگی . [ دُ م َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) دشمنی . عداوت . کین . خصومت . مخاصمت . معادات . مباغضه . (یادداشت مؤلف ).نائره . (از منتهی الارب ). مصحف دشمنایگی . و رجوع به دشمنایگی شود : هر چه از مقابله نگرند میانشان دشمنانگی بود. (التفهیم ). میان عب...
-
زایل گردیدن
لغتنامه دهخدا
زایل گردیدن . [ ی ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) محو شدن . زدوده شدن . زایل گشتن : اگر تا این غایت نواختی بواجبی از مجلس ما نرسیده است اکنون پیوسته بخواهد بود تا همه ٔ نفرتها وبدگمانی ها که این مخلط افکنده است زایل گردد. (تاریخ بیهقی ص 335). اگر از این علا...