کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستهجن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستهجن
/mostahjan/
معنی
زشت؛ قبیح؛ ناپسند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بد، رکیک، زشت، قبیح، مبتذل، ناپسند ≠ مستحسن
دیکشنری
flash, foul, obscene, off-color, pornographic, ribald, risqué, shocking, smut, smutty, spicy
-
جستوجوی دقیق
-
مستهجن
واژگان مترادف و متضاد
بد، رکیک، زشت، قبیح، مبتذل، ناپسند ≠ مستحسن
-
مستهجن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جَ) [ ع . ] (ص .) زشت و قبیح .
-
مستهجن
لغتنامه دهخدا
مستهجن . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص ) مکروه و زشت و عیب گرفته شده . (غیاث ) (آنندراج ). مُستقبح . (از اقرب الموارد). و رجوع به استهجان شود. || زشت . ناپسندیده : کار ناکرده را مزد خواستن مستقبح و مستهجن یافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 102). || رکیک . زننده : ...
-
مستهجن
لغتنامه دهخدا
مستهجن . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) قبیح و زشت شمرنده . (از اقرب الموارد). و رجوع به استهجان شود.
-
مستهجن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mostahjan زشت؛ قبیح؛ ناپسند.
-
مستهجن
دیکشنری فارسی به عربی
بشع
-
جستوجو در متن
-
mothed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستهجن
-
mastman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستهجن
-
pestiduct
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستهجن
-
مستهجنة
لغتنامه دهخدا
مستهجنة. [ م ُ ت َ ج َ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مستهجن . رجوع به مستهجن شود.
-
pestilential
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستهجن، سام، وابسته به طاعون یا افت
-
قبیح
واژگان مترادف و متضاد
بد، خبیث، رکیک، زشت، سخیف، سوء، کریه، مستهجن، مکروه، ناپسند، نامستحسن، ننگین ≠ مستحسن
-
family movie, family oriented film, family film
فیلم خانوادگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فیلم سرگرمکننده و فاقد خشونت و بینزاکتی و بدزبانی و تصاویر مستهجن که تماشای آن برای همۀ اعضای خانواده مناسب است
-
پچل
واژگان مترادف و متضاد
۱. کثیف، چرک ۲. پلشت، شلخته، قذر ۳. زشت، قبیح، مستهجن