کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستعلیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستعلیة
لغتنامه دهخدا
مستعلیة. [ م ُ ت َ لی ی َ ] (ع ص ) تأنیث مستعلی . رجوع به مستعلی شود. || حروف مستعلیة؛ حروف مستعلی . رجوع به مستعلی و مستعلیات شود.
-
واژههای مشابه
-
حروف مستعلیه
لغتنامه دهخدا
حروف مستعلیه . [ ح ُ ف ِ م ُ ت َ ی َ / ی ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف مستعلی شود.
-
جستوجو در متن
-
مستعلیات
لغتنامه دهخدا
مستعلیات . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستعلیة. حروفی که خواندن آنها زبان را به حنک اعلی بردارد، و بعضی نوشته اند که سر زبان به کام رود و آن هفت حرف است : صاد و ضاد و طاء و ظاء و خاء معجمه و غین معجمه و قاف ، و حروف منخفضه سوای اینها است . (غیاث )...
-
مستعلی
لغتنامه دهخدا
مستعلی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعلاء. بلند و بلند برآمده . (منتهی الارب ). مرتفع. || بالارونده . || غلبه کننده . (اقرب الموارد). || حروف مستعلی یا استعلاء؛ هفت حرف است از حروف الفبا یعنی : خ ، ص ، ض ، ط، ظ، غ ، ق . و رجوع به مستعلیات و مس...
-
مستفلة
لغتنامه دهخدا
مستفلة. [ م ُ ت َ ف ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مستفل . فرود آینده . نازل . رجوع به مستفل و استفال شود. || حروف مستفلة. در مقابل مستعلیه و آن بیست و دو حرف است : اء. آ. ب . ت . ث . ج . ح . د. ذ. ر. ز. س . ش .ع . ف . ک . ل . م . ن . هَ . و. ی . (از اقرب الم...
-
ط
لغتنامه دهخدا
ط. (حرف ) نشانه ٔ حرف نوزدهم از حروف تهجی عرب . و نام آن طاء و طی و طِ است و نیز آن را طاء مشالة نامند و آن از حروف مطبقة و حروف هفت گانه ٔ مستعلیه و هم مصمتة و محقوره و مهجوره ٔ نطعیه است و در حساب جمل آن را به 9 دارند و در شمار ترتیبی نماینده ٔ عدد...
-
ض
لغتنامه دهخدا
ض . (حرف ) نشانه ٔ حرف پانزدهم است از الفبای عرب و نام آن ضاد است و در حساب جُمّل آن را به هشتصد دارند و در حساب ترتیبی عربی نماینده ٔ عدد پانزده و در فارسی هجده است و آن یکی از دو حرف مختص به عرب است ، یعنی «ض » و «ظ»، و در فارسی این حرف نباشد و آن ...
-
ظ
لغتنامه دهخدا
ظ. (حرف ) نشانه ٔ حرف هفدهم است از الفبای عرب و نام آن ظاء است و ظی و در حساب جُمَّل آن را به نهصد دارند و در حساب ترتیبی فارسی نماینده ٔ عدد بیست است و آن یکی از دو حرف مختص به عرب است که یکی همین ظ و دیگری ض است و از حروف مصمته و مطبقه و از حروف هف...
-
ص
لغتنامه دهخدا
ص . (حرف ) حرف چهاردهم از حروف هجاء عرب و هفدهم از الفباء فارسی و هیجدهم از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را به نود دارند. || این حرف در لغت فرس نیامده لیکن گاهی برای رفع اشتباه با کلمات مشابه «س » را «ص » نویسند و «س » خوانند: صد «سد»، شصت «شست ». |...
-
ق
لغتنامه دهخدا
ق . (حرف ) حرف بیست و چهارم است از حروف الفبای فارسی و حرف بیست و یکم از حروف الفبای عربی و حرف نوزدهم از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را بصد دارند و نام آن قاف است و آن در اصل نونی است که دو نقطه از درون بر سر او زیادکرده اند و گفته اند آن شکلی است...
-
غین
لغتنامه دهخدا
غین . [ غ َ ] (ع مص ) تشنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شوریده منش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). شوریدن دل . (منتهی الارب ). غثیان . تهوع . غانت نفس فلان ؛ غثت . غین َ غیناً بصورت مجهول نیز به همین معنی است . (از اقرب الموارد). || غین زده گر...
-
خ
لغتنامه دهخدا
خ . (حرف ) حرف نهم است ازالفبای فارسی و هفتم از الفبای عربی و بیست و چهارم از الفبای ابجد و نام آن خاء است و در حساب جُمَّل ششصد بود و در حساب ترتیبی فارسی نماینده ٔ عدد نه و در حساب ترتیبی عربی نماینده ٔ هفت است . و آن از حروف روادف و از حروف خاکی ا...
-
غ
لغتنامه دهخدا
غ . (حرف ) حرف بیست و دوم است از حروف الفبای فارسی و حرف نوزدهم از الفبای عربی و آخرین از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را به هزار دارند و نام آن غین است ، و غین معجمه و غین منقوطه نیز گویند. و آن از حروف مستعلیة و حلق و مجهورة و مصمته و مائیة و قمری...