کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مزوق
/mozavvaq/
معنی
آراسته و زینتکردهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزوق
لغتنامه دهخدا
مزوق . [ م ُ زَوْ وَ ] (ع ص ) آراسته و درست و منقش از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). هر چیز آراسته و زینت کرده شده و منقش . (ناظم الاطباء). آراسته و منقش . (دهار). بنگار. مزین . بنگاشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- بیت مزوق...
-
مزوق
لغتنامه دهخدا
مزوق . [ م ُ زَوْ وِ ](ع ص ) آراینده و درست کننده ٔ سخن و کتاب . (منتهی الارب ). آراینده . (دهار). نگارنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نقاش . (دهار). || مُذَهِّب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ادریس و جم مهندس ، موسی و خضر بناروح و فلک مزوق ، ...
-
مزوق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mozavvaq آراسته و زینتکردهشده.
-
مزوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mozavveq نقاش؛ نگارنده.
-
واژههای مشابه
-
مزوق کردن
لغتنامه دهخدا
مزوق کردن . [ م ُ زَوْ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تزویق کردن . مزین کردن . رجوع به تزویق و مزین کردن شود.
-
واژههای همآوا
-
مذوق
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) چشیده شده .
-
مذوق
لغتنامه دهخدا
مذوق . [ م َ ] (ع ص ) چشیده شده . (یادداشت مؤلف ).- مذوقات ؛ چشیده ها. (فرهنگ فارسی معین ). مقابل مبصرات و مسموعات و مشمومات و ملموسات . (یادداشت مؤلف ).|| مذیق ؛ شیر آمیخته با آب .(یادداشت مؤلف از بحر الجواهر).
-
جستوجو در متن
-
نگارکار
لغتنامه دهخدا
نگارکار. [ ن ِ ] (ص مرکب ) منقش . مزین . مزوق . نگارین . به نگار. (یادداشت مؤلف ). مرصع : برابر سر بت کله ای فروهشتندنگارکار به یاقوت و بافته به درر.فرخی .
-
تزویق
لغتنامه دهخدا
تزویق . [ ت َزْ ] (ع مص ) آراستن . (دهار). آراستن و درست کردن سخن و کتاب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آراستن و نیکو گردانیدن . (ناظم الاطباء). آراستن کلام و کتاب . (از متن اللغة). آراستن و نیکو کردن سخن . (از المنجد). تقویم کتاب . (از متن اللغة). ن...
-
مزین
لغتنامه دهخدا
مزین . [ م ُ زَی ْ ی َ ] (ع ص ) مرد پیراسته موی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجل مزین الشعر. (ناظم الاطباء). || آراسته . (آنندراج ) (غیاث ) (دهار). بیاراسته . مُجمَّل . زینت شده . بزیب . مزوق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : حجت ...
-
مذهب
لغتنامه دهخدا
مذهب . [ م ُ ذَهَْ هََ ] (ع ص ) زراندودکرده شده . (غیاث اللغات ). مطلی . زرداندود. زرین . به زرکرده . مزوق .مزخرف . ذهیب . زرنگار. (یادداشت مؤلف ) : سپید است دستار لیکن مذهب سیاهست جبه ولی رنگ بسته . خاقانی .سلطان ... ابوالعلاء را با جامه و استری با...
-
لمک
لغتنامه دهخدا
لمک . [ ل َ م َ ] (اِخ ) نام پدر نوح پیامبر. لامک . و رجوع به لامک شود. لمکان . (برهان ) : باد امرش چو امر روح ملک باد عمرش چو عمر نوح و لمک . سنائی .ادریس و جم مهندس ، موسی و خضر بنّاروح ملک مزوق نوح لمک دروگر. خاقانی .در قاموس مقدس آمده که لمک به م...