کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزأبق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزأبق
لغتنامه دهخدا
مزأبق . [ م ُ زَءْ ب َ ] (ع ص ) اندوده شده به زیبق . درهم مزأبق ، درهم اندود شده از جیوه . (ناظم الاطباء). مطلی به زاووق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بازرگانیشان [ مردم سریر به عربستان ] سیم مزأبق است . (حدود العالم ).
-
جستوجو در متن
-
مزبق
لغتنامه دهخدا
مزبق . [ م ُ زَب ْ ب َ ](ع ص ) مطلی به جیوه . سیم مزبق ، نقره ٔ اندوده به جیوه . مزأبق . رجوع به مزأبق شود. || مجازاًآدم ریاکار و دورو. (یادداشت لغت نامه ) : رفت و رنگ زمانه پیش آوردتا کشد خواجه ٔ مزبق را.خاقانی .
-
مزوق
لغتنامه دهخدا
مزوق . [ م ُ زَوْ وَ ] (ع ص ) آراسته و درست و منقش از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). هر چیز آراسته و زینت کرده شده و منقش . (ناظم الاطباء). آراسته و منقش . (دهار). بنگار. مزین . بنگاشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- بیت مزوق...