کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزاحمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزاحمة
لغتنامه دهخدا
مزاحمة. [ م ُ ح َ م َ ] (ع مص ) فزودن و نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال زاحم علی الخمسین ؛ یعنی نزدیک به پنجاه رسید. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مجاحفة. (تاج المصادر بیهقی ). || انبوهی کردن مرهمدیگر را. ...
-
واژههای همآوا
-
مزاحمت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزار، آزردن، اذیت، تزاحم، رنجه، زحمت ۲. تصدیع، دردسر، صداع ۳. پاپوش، گرفتاری ۴. زحمت دادن، دردسر دادن، مصدع بودن
-
مزاحمت
فرهنگ واژههای سره
دست و پا گیر
-
مزاحمت
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ مَ) [ ع . مزاحمة ] (مص م .) 1 - زحمت دادن . 2 - انبوهی کردن و تنگ گرفتن بر کسی .
-
مزاحمت
لغتنامه دهخدا
مزاحمت . [ م ُ ح َ م َ ] (ع مص ، اِمص ) ممانعت و تعرض و معارضه و بازداشتگی . || زحمت و تصدیع و آزردگی . (از ناظم الاطباء). زحمت دادن . رنج رسانیدن . زحمت کردن . زحمت رسانیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). با کسی زحمت کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المص...
-
مزاهمة
لغتنامه دهخدا
مزاهمة. [ م ُ هََ م َ ] (ع مص ) با هم دشمنی نمودن و با هم دوستی کردن (از اضداد است ). || همدیگر جدا شدن و با هم نزدیک گردیدن . || نزدیک شدن در رفتار و خرید و فروخت و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نزدیک شدن به چیزی .(تاج المصادر...
-
مزاحمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مزاحَمة] mozāhemat ۱. تنگ گرفتن بر کسی؛ اذیت کردن.۲. [قدیمی] انبوهی کردن.
-
جستوجو در متن
-
مزاحمت
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ مَ) [ ع . مزاحمة ] (مص م .) 1 - زحمت دادن . 2 - انبوهی کردن و تنگ گرفتن بر کسی .
-
مداکاءة
لغتنامه دهخدا
مداکاءة. [ م ُ ک َ ءَ ] (ع مص ) انبوهی کردن . زحمت دادن . (صراح ) (منتهی الارب ). مزاحمة. دک . (متن اللغة). گرد آمدن قوم بر کسی . (صراح ) (منتهی الارب ). || انبوه شدن دیون بر کسی . (از متن اللغة). زیاد شدن قرض ها.
-
مجاحفة
لغتنامه دهخدا
مجاحفة. [ م ُ ح َ ف َ ] (ع مص ) زحمت دادن و کارزار کردن و انبوهی نمودن و نزدیک شدن . (از منتهی الارب ). فشار دادن گروهان به هم و انبوهی کردن در کارزار و نزدیک شدن . یقال جاحفه مجاحفة و جحافاً. (ناظم الاطباء). مزاحمة. (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموار...
-
مداغشه
لغتنامه دهخدا
مداغشه . [ م ُغ َ ش َ ] (ع مص ) انبوهی کردن . (از منتهی الارب ). مزاحمة. (اقرب الموارد) (متن اللغة). || گرد آب گشتن از تشنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جستن و خواستن باز تمام . بازداشت و کنبانیدن دیگران . (از منتهی الارب ): داغشه ؛ اراغ ف...
-
مدافعة
لغتنامه دهخدا
مدافعة. [ م ُ ف َ ع َ ] (ع مص ) دارادار کردن حق کسی را. (صراح چ تهران ص 198 ذیل مدخل دفع، از یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). مماطله نمودن . (ناظم الاطباء). مماطله کردن به حق کسی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || از کسی دفعکردن . (ت...