مداغشه . [ م ُغ َ ش َ ] (ع مص ) انبوهی کردن . (از منتهی الارب ). مزاحمة. (اقرب الموارد) (متن اللغة). || گرد آب گشتن از تشنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جستن و خواستن باز تمام . بازداشت و کنبانیدن دیگران . (از منتهی الارب ): داغشه ؛ اراغ فی حرص و منع. (متن اللغة) (از اقرب الموارد). || به شتاب زدگی آب خوردن . (از منتهی الارب ). با عجله آب را آشامیدن . (از اقرب الموارد). || کم خوردن آب . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) شرب قلیل یا شربی با تعجیل بر اثر ازدحام . (از متن اللغة). رجوع به دو معنی اخیر شود. || درنگ و توقف . || غدر و خیانت . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.