کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مریئاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مریئاً
لغتنامه دهخدا
مریئاً.[ م َ ئَن ْ ] (ع ص ) گوارنده باد. (ترجمان القرآن جرجانی ). گوارنده باد ترا! منصوب است بر حال . (دهار).- هنیئاً مریئاً ؛ خوش و گوارنده باد! رجوع به مری ٔ شود.
-
واژههای مشابه
-
مَّرِيئاً
فرهنگ واژگان قرآن
گوارا (کلمه هنيئا صفت مشبهه از ماده هناء است و ماده هناء به معناي آسان هضم شدن غذا و نيز به معناي قبول طبع است ، اين لغت در خوراکيها و طعام استعمال ميشود مثلا ميگويند : غذائي است گوارا و هنييء . و کلمه مريئا به معناي همان حالت است اما در نوشيدنيها ، ...
-
جستوجو در متن
-
هنیئاً
لغتنامه دهخدا
هنیئاً. [ هََ ئَن ْ ] (ع ق ) گوارنده باد. (ترجمان القرآن ).- هنیئاً مریئاً ؛ سازگار و گوارا.
-
مریاً
لغتنامه دهخدا
مریاً. [ م َ ری یَن ْ ] (ع ص ) هنیا مریا؛ گوارنده باد.هنیئاً مریئا. (اقرب الموارد). رجوع به مری ٔ شود.
-
هَنِيئاً
فرهنگ واژگان قرآن
گوارا(کلمه هنيئا صفت مشبهه از ماده هناء است و ماده هناء به معناي آسان هضم شدن غذا و نيز به معناي قبول طبع است ، اين لغت در خوراکيها و طعام استعمال ميشود مثلا ميگويند : غذائي است گوارا و هنييء . و کلمه مريئا به معناي همان حالت است اما در نوشيدنيها ، پ...
-
خوشخور
لغتنامه دهخدا
خوشخور. [ خوَش ْ / خُش ْ خوَر / خُرْ ] (نف مرکب ) پرخور. آنکه غذا زیاد خورد. || آنکه غذا رابه نکوئی خورد. آنکه بهر طعامی سازد. || (ن مف مرکب ) بامزه . خوشمزه . خوش خوراک . لذیذ. || خوش خور؛ (فعل امر) در معنی «هنیئاً مریئاً».
-
مری
لغتنامه دهخدا
مری ٔ. [ م َ ] (ع ص ) رجل مری ٔ؛ مرد با مروت و مردمی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کلأ مری ٔ، گیاه گوارنده . (منتهی الارب ). گیاه غیر وخیم و مطلوب . (از اقرب الموارد). طعام مری ٔ، طعام گوارنده . (منتهی الارب ). || طعام مری ٔ هنی ٔ؛ طعام گوا...
-
نوش جان
لغتنامه دهخدا
نوش جان . [ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی که ممد و مقوی حیات باشد یامرغوب و محبوب جان . (آنندراج ). || (صوت مرکب ) به صورت خطاب و دعا، گوارا باد! هنیئاً! هنیئاً مریئاً! گوارای وجود! (یادداشت مؤلف ). نوش ! گوارا! سازگار وجود! عبارتی است که می گ...
-
تأکید لفظی
لغتنامه دهخدا
تأکید لفظی . [ ت َءْ دِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تکرار لفظ اول را تأکید لفظی خوانند. (از تعریفات جرجانی ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون بنقل از اتقان آرد: تأکید لفظی یا تأکید صریح عبارت از تکرار لفظ اول یا لفظ مکرر است . و تکرار ممکن است به لفظ...
-
نوش
لغتنامه دهخدا
نوش . (اِمص ) نوشیدن . (رشیدی ) (اوبهی ) (برهان قاطع) (جهانگیری )(آنندراج ) (انجمن آرا). آشامیدن . (برهان قاطع) (جهانگیری ). عمل نوشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). اسم از نوشیدن است . (یادداشت مؤلف ). نوشیدن مطلقاً و نوشیدن می و باده نوشی : هوا پرخروش و ...