خوشخور. [ خوَش ْ / خُش ْ خوَر / خُرْ ] (نف مرکب ) پرخور. آنکه غذا زیاد خورد. || آنکه غذا رابه نکوئی خورد. آنکه بهر طعامی سازد. || (ن مف مرکب ) بامزه . خوشمزه . خوش خوراک . لذیذ. || خوش خور؛ (فعل امر) در معنی «هنیئاً مریئاً».
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.