کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرگی
لغتنامه دهخدا
مرگی . [ م َ ] (حامص ، اِ) موت . هلاک . مردن . مرگ . مرگ و میر : سرمای صعب پیش آمد به سیستان چنانکه درختان و رزان و میوه ها خشک شد و مرگی و وبای صعب بود. (تاریخ سیستان ).چنین گفت داننده دل برهمن که مرگی جدائی است جان را ز تن . اسدی (گرشاسب نامه ص 236...
-
واژههای مشابه
-
heat kill
آتشمرگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مرگ تمام یا بخشی از اندامهای سبز گیاه براثر حرارت ناشی از آتشسوزی
-
بی مرگی
لغتنامه دهخدا
بی مرگی . [ م َ ] (حامص مرکب ) چگونگی بی مرگ . لایموتی . بقاء. (یادداشت مؤلف ). جاودانی بودن . لایزالی .
-
بته مرگی
لهجه و گویش تهرانی
از بین رفتن صیفی در اثر خشک شدن بوته
-
بیابان مرگی
لهجه و گویش تهرانی
مرگ در بیابان
-
ترس مرگی
لهجه و گویش تهرانی
مرگ در اثر ترس
-
خواب مرگی
لهجه و گویش تهرانی
مرگ در خواب
-
جستوجو در متن
-
morgay
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرگی
-
گیتینوش
فرهنگ نامها
(تلفظ: giti nuš) [گیتی + نوش =(در قدیم) بیمرگی ، زندگی] جهانِ بی مرگی ؛ (به مجاز) شخص (زن) دارای عمر طولانی و بلند ؛ (به مجاز) ماندنی .
-
انوشگی
لغتنامه دهخدا
انوشگی . [ اَ ش َ / ش ِ ] (حامص ) حیات ابد. بی مرگی . رجوع به انوشه شود.
-
خرخراک
لغتنامه دهخدا
خرخراک . [ خ ُ خ ُ ] (اِ صوت ) خرناسه . خُرخُر: حَشْرَجة؛ خرخراک مرگی . (مهذب الاسماء).
-
داننده دل
لغتنامه دهخدا
داننده دل . [ ن َ دَ / دِ دِ ] (ص مرکب ) دانادل . داناضمیر. دل آگاه : چنین گفت داننده دل برهمن که مرگی جدایی است جان را زتن .اسدی .
-
امرداد
فرهنگ فارسی معین
(اَ مُ یا مِ) 1 - ( اِ.)مرداد. 2 - (ص .) بی - مرگی ، نام یکی از هفت امشاسپندان ، نماد جاویدانی اهورامزدا. نام هفتمین روز از هر ماه شمسی و نیز نام ماه پنجم از هر سال خورشیدی .