کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرغُانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آشتینه
لغتنامه دهخدا
آشتینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) تخم مرغ . مرغانه . بیضه . خایه (در مرغ ). و آن را آستینه و آشینه نیز ضبط کرده اند.
-
آشینه
لغتنامه دهخدا
آشینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) بیضه . تخم مرغ . خایه . مرغانه . رجوع به آستینه و آسینه و آشتینه شود.
-
تخم
واژگان مترادف و متضاد
۱. بذر، برز، تخمه، دانه، هسته ۲. تخمک، نطفه، منی ۳. خایه، خصیه، گند ۴. بیضه، خاگینه، تاغ، مرغانه ۵. اصل، نژاد، نسب
-
ابوبغله
لغتنامه دهخدا
ابوبغله . [ اَ بو ب َ ل َ ] (اِخ ) نام رئیس غیور و وطن دوست از عرب الجزائر (جزائر بنی مرغانه ) که این مملکت را بر فرانسویان غاصب از 1268 تا 1271 هَ . ق . بشورانید. و در 1271 کشته شد. و نام او بتخفیف ، بوبغله مشهور است .
-
خاگ
لغتنامه دهخدا
خاگ . (اِ) بیضه ٔ مرغ . (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء) (اشتنگاس ). تخم پرنده . (فرهنگ نظام ) . مرغانه . چوزی . || خاگ کبک یک قسم انگوراست که بسیار نفیس می باشد و در شیراز بوده و به تخم کبک مشهور و شبیه به آن است . (انجمن آرای ناصری )...
-
ارفحشد
لغتنامه دهخدا
ارفحشد. [ اَ ف َ ش َ ] (اِخ ) ارفخشد . ارفخشذبن سام بن نوح بن لامک بن متوشلخ بن اخنوخ بن ادریس بن ماردبن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم : سام را هفت پسر بودند، نام ایشان ارفخشدو... ارفحشدبن سام [ را ] پسر سالح بود و نسب رسول اکرم را (بسی و شش...
-
چینه دان
لغتنامه دهخدا
چینه دان . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از: (چینه + دان ، ظرف ) حوصله ٔ مرغانه را گویند. (برهان ). حوصله ٔ مرغان است که دانه در آن جمع شود، و آن را ژاغر نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). علف دان مرغ . جای دانه و خوراک مرغان و آن غیر سنگ دان است . (...
-
بیضة
لغتنامه دهخدا
بیضة. [ ب َ ض َ ] (ع اِ) تخم مرغ . ج ، بیض ، بیوض ، بیضات . (منتهی الارب ). یکی بیض . تخم پرنده و جز آن . (از اقرب الموارد). تخم مرغ . خاگ . مرغانه . چوزی . تخم (از مرغ و مرد). (یادداشت مؤلف ).- بیضةالدیک ؛ تخم خروس ، گویند بمعنی بیضةالعقر است چه ت...
-
خایه
لغتنامه دهخدا
خایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) خصیه ٔ انسان . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (دهار). گند. جند. تخم . بیضه . دنبلان ، طملان : بلیف خرما پیچیده بینمت همه تن فشرده خایه به انبر بریده کیربگاز. منجیک .عجب آید مرا ز تو که همی چون کشی آن ک...
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت ُ ] (اِ) دانه . (برهان ). تخم درخت و غله . (فرهنگ رشیدی ). تخم غله و درخت ، چون تخم کدو و تخم ریحان و تخم گل و تخم سنبل و امثال آن . (آنندراج ). دانه و بزر هر چیز. (ناظم الاطباء). پهلوی «توهم » و «تم » (بذر، تخم ) و «توخم » ، «توهم » شکل تل...