کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراوغة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مراوغة
معنی
برزدن , بهم اميختن , بهم مخلوط کردن , اين سو وان سو حرکت کردن , بيقرار بودن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراوغة
لغتنامه دهخدا
مراوغة. [ م ُوَ غ َ ] (ع مص ) با کسانی دستان آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فریب دادن کسی را در کاری . (از منتهی الارب ). مخادعة. (زوزنی ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). || کشتی گرفتن با کسی . (تاج المصادر بیهقی ). با همدیگر کشتی گرفتن . (از منت...
-
مراوغة
دیکشنری عربی به فارسی
برزدن , بهم اميختن , بهم مخلوط کردن , اين سو وان سو حرکت کردن , بيقرار بودن
-
واژههای همآوا
-
مراوغت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مراوَغة] [قدیمی] morāveqat ۱. کشتی گرفتن باهم.۲. درصدد فریب و خدعه برآمدن.
-
مراوغت
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ غَ) [ ع . مراوغة ] (مص ل .) 1 - عیب جویی کردن . 2 - کشتی گرفتن ، زو ر آزمایی کردن . 3 - یکدیگر را فریب دادن .
-
مراوغت
لغتنامه دهخدا
مراوغت . [ م ُ وَ/ وِ غ َ ] (از ع اِمص ) مخادعه . مراوغة. رجوع به مراوغة شود. || با هم زورآزمائی کردن . با هم درآویختن و کشتی گرفتن . مصارعة. رجوع به مراوغة شود : رای بر آن قرار گرفت که اوساط حشم و آحادجمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در...
-
مراوقة
لغتنامه دهخدا
مراوقة. [ م ُ وَ ق َ ] (ع مص ) متقابل بودن رواق کسی با دیگری . فهو رواقه و مراوقه . (از متن اللغة). رواق یکی در کنار و حیال رواق دیگری بودن . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
برزدن
دیکشنری فارسی به عربی
مراوغة
-
بهم امیختن
دیکشنری فارسی به عربی
مراوغة
-
بهم مخلوط کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مراوغة
-
این سو وان سو حرکت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مراوغة
-
بیقرار بودن
دیکشنری فارسی به عربی
مراوغة
-
مراوغ
لغتنامه دهخدا
مراوغ . [ م ُ وِ ] (ع ص ) فریبنده . حیله باز. مکار. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از مراوغة. رجوع به مراوغة شود.
-
مراوغت
لغتنامه دهخدا
مراوغت . [ م ُ وَ/ وِ غ َ ] (از ع اِمص ) مخادعه . مراوغة. رجوع به مراوغة شود. || با هم زورآزمائی کردن . با هم درآویختن و کشتی گرفتن . مصارعة. رجوع به مراوغة شود : رای بر آن قرار گرفت که اوساط حشم و آحادجمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در...