کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مدلس
/modalles/
معنی
۱. خدعهکننده؛ عوامفریب.
۲. کسی که عیب خود یا عیب کالای خود را پنهان کند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدلس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] modalles ۱. خدعهکننده؛ عوامفریب.۲. کسی که عیب خود یا عیب کالای خود را پنهان کند.
-
مدلس
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آن که عیب کالای خود را از خریداران پنهان کند. 2 - خدعه کننده . 3 - کسی که خود را مقدس جلوه دهد و نباشد.
-
مدلس
لغتنامه دهخدا
مدلس . [ م ُ دَل ْ ل ِ ] (ع ص ) آنکه تدلیس کند. که عیب مال را از خریدار نهان کند. (یادداشت مؤلف ). پنهان کننده ٔ عیب متاع بر خریدار. (آنندراج ). || مردم فریب . فریبنده . (یادداشت مؤلف ). خدعه کننده . || کسی که خود را مقدس جلوه دهد و نباشد. (فرهنگ ف...
-
مدلس
لغتنامه دهخدا
مدلس . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) کسی که در بقیه ٔ روییدگی افتد. (آنندراج ). کسی که می یابد باقی مانده ٔ گیاههای روییده را. (ناظم الاطباء): ادلس القوم ؛ وقعوا فی الادلاس . (متن اللغة). رجوع به أدلاس و ادلاس شود. || زمین سبزشونده به بقایای روییدگی . (آنندراج...
-
مدلس
لغتنامه دهخدا
مدلس . [م ُ دَل ْ ل َ ] (ع ص ) مصنوع . عملی . قلب . (یادداشت مؤلف ). نعت مفعولی است از تدلیس . رجوع به تدلیس شود.
-
واژههای مشابه
-
حدیث مدلس
لغتنامه دهخدا
حدیث مدلس . [ ح َ ث ِ م ُ دَل ْ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوازده قسم حدیث ضعیف است . رجوع به حدیث شود.
-
واژههای همآوا
-
مدلث
لغتنامه دهخدا
مدلث . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) جای کارزار و موضع قتال . (ناظم الاطباء). رجوع به مدالث شود.
-
مدلث
لغتنامه دهخدا
مدلث . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) پوشاننده . (آنندراج ). آنکه می پوشاند و پنهان می کند. (ناظم الاطباء). رجوع به ادلاث شود.
-
مدلص
لغتنامه دهخدا
مدلص . [ م ُ دَل ْ ل ِ ] (ع ص ) نرم و تابان گرداننده . (آنندراج ): دلصت الدرع ؛ لیّنتها و ملّستها، برقتها وذهبتها. (از متن اللغة). رجوع به تدلیص شود. || جماع کننده در خارج فرج . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نعت فاعلی است از تدلیص . رجوع به تدلیص شو...
-
جستوجو در متن
-
مدلسی
لغتنامه دهخدا
مدلسی . [ م ُ دَل ْ ل ِ ] (حامص ) تدلیس . مدلس بودن . فریبکاری . خدعه . ریاکاری . رجوع به مُدَلِّس و تدلیس شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن شهاب . یکی از بزرگان دُعات اسماعیلیه و معاصر ابوریحان بیرونی است و ابوریحان از انتساب دروغین حدیثی بحضرت جعفر بن محمد صادق علیه السلام او را مدلس و مردم فریب میگوید.
-
قبطی
لغتنامه دهخدا
قبطی . [ ق ِ طی ی ] (اِخ ) عبدالملک قبطی فرسی از محدثان است . وی علی (ع ) و مغیرةبن شعبه را دیده و از جندب و جابربن سمرة روایت کند. او سه سال پیش از پایان خلافت عثمان بدنیا آمد وبه سال 136 وفات یافت و مردی مدلس بود. (سمعانی ).