کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدارات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مدارات
معنی
(مُ) [ ع . مداراة ] 1 - (مص ل .) با کسی ملایمت و نرمی کردن . 2 - (اِمص .) نرمی ، لطف ، مهربانی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدارات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مداراة ] 1 - (مص ل .) با کسی ملایمت و نرمی کردن . 2 - (اِمص .) نرمی ، لطف ، مهربانی .
-
مدارات
لغتنامه دهخدا
مدارات . [ م َ ] (ع اِ) آن دایره های خرد که بر پشت کره یکدیگر را متوازی باشند. (التفهیم ). ج ِ مدار. رجوع به مَدار شود.- مدارات روزها ؛ مدارات یومی : دائره هااند موازی مر معدل النهار را به شمال و به جنوب . (التفهیم از یادداشت مؤلف ). رجوع به مدار شو...
-
مدارات
لغتنامه دهخدا
مدارات . [ م ُ ] (ع اِمص ) صلح . آشتی . (غیاث اللغات ). نرمی . رفق . ترفق . ملاینه . لطف . مرافات . مدلات . مداملت . مجاملت . مماشات . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مدارا شود. || (مص ) رعایت کردن . (غیاث اللغات ). نرمی کردن . (دهار). مداراة. نرمی کردن .م...
-
مدارات
دیکشنری فارسی به عربی
مجموعة الدوائر , منطقة
-
واژههای مشابه
-
مدارات قطبی
لغتنامه دهخدا
مدارات قطبی . [ م َ ت ِ ق ُ ] (اِخ ) نام دو مدار که هر یک به فاصله ٔ 66 درجه و 33 دقیقه از خط استوا یکی در شمال و دیگری در جنوب خطاستوا قرار دارند. مداری که در شمال خط استوا است موسوم به مدار قطب شمال است و مداری که در جنوب خط استوا است موسوم به مدار...
-
واژههای همآوا
-
مداراة
لغتنامه دهخدا
مداراة. [ م ُ ] (ع مص ) یکدیگر را دفع کردن . (منتهی الارب ) (صراح ) (زوزنی ). مداراءة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مدافعة. (دستورالاخوان ). || خلاف کردن . (صراح ). خلاف نمودن . (منتهی الارب ). مداراءة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مخالفت . (دستور الاخوا...
-
جستوجو در متن
-
مجموعة الدوائر
دیکشنری عربی به فارسی
مدارات
-
photonic integrated circuits
فرهنگ لغات علمی
مدارات مجتمع اپتوالکترونیک
-
photonic-integrated circuits
فرهنگ لغات علمی
مدارات مجتمع اپتوالکترونیک
-
آسان کاری
لغتنامه دهخدا
آسان کاری . (حامص مرکب ) مواسات . سهولت جانب . رفق . مساهلت . مدارات .
-
مدالات
لغتنامه دهخدا
مدالات . [ م ُ ] (ع اِمص ) مدارات . رفق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مدالاة شود.
-
heat sink
واژهنامه آزاد
گرماخور [از کتاب مبانی مدارات الکترونیکی د. روئین تن]