کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محامل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محامل
/mahāmel/
معنی
= محمل
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
محامل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ محمل] [قدیمی] mahāmel = محمل
-
محامل
فرهنگ فارسی معین
(مَ مِ) [ ع . ] (اِ.) جِ محمل .
-
محامل
لغتنامه دهخدا
محامل . [ م َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ مَحمِل . (منتهی الارب ). رجوع به محمل شود. || رگهای بن نره و پوست آن : محامل الذکر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
طاق محامل
لغتنامه دهخدا
طاق محامل . [ ق ِ م َ م ِ ] (اِخ ) محلی در کوفه بوده است . اقبال آشتیانی ذیل احوال مؤمن الطاق آرد:چون در طاق محامل در کوفه دکان صرافی داشته او را مؤمن الطاق ... لقب داده اند. (خاندان نوبختی ص 77).
-
جستوجو در متن
-
محمل
فرهنگ فارسی معین
(مَ مِ) [ ع . ] (اِ.) هودج و کجاوه که بر شتر بندند. ج . محامل .
-
محمل
لغتنامه دهخدا
محمل . [ م ِ م َ ] (ع اِ) دوال شمشیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، محامل . (مهذب الاسماء). حمالة. (اقرب الموارد). || ریشه ٔ درخت . بیخ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
قشاوة
لغتنامه دهخدا
قشاوة. [ ق َ وَ ] (معرب ، اِ) معرب کجاوه . (رحله ٔ ابن جبیر). و لهم ایضاً فی مراکبهم علی الابل قباب تظلهم بدیةالمنظر، عجیبةالشکل ، قد نصبت علی محامل من الاعواد یسمونها القشاوات و هی کالتوابیت المجوفة هی لرکابها کالامهدة للاطفال . (رحله ٔ ابن جبیر). ج...
-
محاملی
لغتنامه دهخدا
محاملی . [ م َ م ِ ] (ع ص نسبی ) منسوب به محمل . کسی که محمل یعنی کجاوه فروشد. (از منتهی الارب ). منسوب به محامل یعنی سازنده ٔ محملها. (ناظم الاطباء). این نسبت به محملها و عمل آن است . (از انساب سمعانی ). کجاوه فروش . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
محمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mahmel ۱. [جمع: محامل] آنچه در آن کسی یا چیزی را حمل کنند؛ هودج؛ پالکی؛ کجاوه.۲. آنچه محل اعتماد واقع شود؛ محل اعتماد.۳. علت؛ سبب؛ انگیزه.〈 محمل بربستن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 محمل بستن〈 محمل بستن: (مصدر لازم) [قد...
-
شیطانیه
لغتنامه دهخدا
شیطانیه . [ ش َ نی ی َ ] (اِخ ) شیطانیة. نامی است که معاندان شیعه به پیروان محمدبن نعمان ملقب به مؤمن الطاق داده اند، چه آنان محمد را شیطان الطاق می گفتند. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون نویسد: فرقه ای از غُلات شیعه اند و منسوب به محمدبن نعمان ملقب به ش...
-
مؤمن
لغتنامه دهخدا
مؤمن . [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) مؤمن الطاق . مؤمن طاق . صاحب الطاق . (اهل سنت و جماعت اورا لقب شیطان الطاق دهند). وی به طاق (قلعه ای به طبرستان ) سکونت داشت و نسبت او بدان قلعه است . (یادداشت مؤلف ) (از منتهی الارب ). ابوجعفر احول محمدبن النعمان از ا...
-
محمل
لغتنامه دهخدا
محمل . [ م َ م ِ ] (ع اِ) کجاوه که بر شتری بندند و هودج و این صیغه ٔ اسم ظرف است از حمل بالفتح که به معنی بار برداشتن است . (غیاث ). بارگیر. تخت روان . عماری . مهد. هودج . ج ، محامل . دو شقه ٔ مساوی که بر شتر بار کنند. (از اقرب الموارد). از وسائل سفر...
-
کشی
لغتنامه دهخدا
کشی . [ ک َ ] (حامص ) حالت و چگونگی کش . تندرستی .خوشی . گشی هم آمده است . (برهان ). خوبی : که افزونی از دوست بستایدش بلندی و کشی بیفزایدش . فردوسی .نکوئی سپاه است و شاهش تویی کشی آسمان است و ماهش تویی . فردوسی .آن به کشی رتبت میدان خسرو روز جنگ وین ...