کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجی ء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجی ء
معنی
(مَ) [ ع . ] (مص ل .) آمدن ؛ مق . ذهاب .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجی ء
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (مص ل .) آمدن ؛ مق . ذهاب .
-
واژههای مشابه
-
مُجی
لهجه و گویش تهرانی
مجتبی
-
اَجی مَجی،()لاتُرَجی
لهجه و گویش تهرانی
ذکر چشمبند و شعبده باز
-
اجی و مجی
فرهنگ گنجواژه
جادو. اجی و مجی لاترجی= الفاظی که برای جادو میخوانند.
-
واژههای همآوا
-
مجیع
لغتنامه دهخدا
مجیع. [ م َ ] (ع اِ) نوعی از طعام که به شیر و خرما ترتیب دهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خرما که با شیر آغشته گردد. (از اقرب الموارد). || شیر که بر سر خرما نوشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
مجیع
لغتنامه دهخدا
مجیع. [ م ُ ] (ع ص ) گرسنه دارنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجاعة شود.
-
جستوجو در متن
-
آمدن
لغتنامه دهخدا
آمدن . [ م َ دَ ] (مص ) جیاءة. جیئه . اتو. اَتْی . اتیان . اَتْوَة. جَی ْء. (دهار). مَجی ٔ. ایاب . قدوم . مقابل رفتن و شدن و ذهاب : شیر خشم آورد و جست از جای خویش آمد آن خرگوش را آلغده پیش . رودکی .بدینجای از بهر او آمدم بکینه همی جنگجو آمدم . فردوسی...