کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجدالدین ساوجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجدالدین ساوجی
لغتنامه دهخدا
مجدالدین ساوجی . [ م َ دُدْ دی ن ِ وَ ] (اِخ ) حاج میرزا ابوالفضل مجدالدین محمدبن فضل اﷲ (1247 - 1312 هَ . ق .) از شعرا و دانشمندان قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری بود و از علوم ادبی و علمی و طبیعی بهره ٔ وافی داشت و بنا به تصریح المآثر و الاَّثا...
-
واژههای مشابه
-
قاضی مجدالدین
لغتنامه دهخدا
قاضی مجدالدین . [ م َ دُدْ دی ] (اِخ ) زبده ٔ امجاد و قدوه ٔ زهاد بوده گویند در حالت احتضار این رباعی را گفته و جان سپرده است :تعلیم حیاتم سبقی بیش نماندوز دفتر عمرم ورقی بیش نماندای نفس بهیمی خبرت نیست مگرکز روح طبیعی رمقی بیش نماند. #خواهی که میان ...
-
مجدالدین بغدادی
لغتنامه دهخدا
مجدالدین بغدادی . [ م َ دُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) ابوسعید شرف بن مؤید از مردم بغدادک خوارزم و از صوفیان و شاعران و نویسندگان نیمه ٔ دوم قرن ششم هجری است . وی از مریدان شیخ نجم الدین کبری است و نجم الدین رازی مشهوربه دایه صاحب کتاب مرصاد العباد از شاگ...
-
مجدالدین بوری
لغتنامه دهخدا
مجدالدین بوری . [ م َ دُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) تاج الملوک ابوسعیدبن ایوب شادی (556-579 هَ . ق .) وی برادر صلاح الدین ایوبی بود و هنگامی که شهر حلب بوسیله ٔ صلاح الدین محاصره شد، زخمی گردید و یک سال بعد درگذشت . وی از علم و ادب بهره داشت . و دیوان اشعار م...
-
مجدالدین عیوق
لغتنامه دهخدا
مجدالدین عیوق . [ م َ دُدْ دی ن ِع َی ْ یو ] (اِخ ) عوفی او را در زمره ٔ شاعران خراسان بعد از عهد سنجر و امیر معزی آورده است . از اوست :چون صبح شد پدید بساز ای پسر صبوح کن در پیاله راح که هست آن غذای روح کن خواب بر فسوس چو برخاست بانگ کوس بر ناله ٔ خ...
-
خانقاه مجدالدین
لغتنامه دهخدا
خانقاه مجدالدین . [ ن َ / ن ِ هَِ م َ دِدْ دی ] (اِخ ) این خانقاه را مجدالدین ابوبکر محمدبن محمد الدایةبن نوشتکین . متوفی بسال 565 هَ . ق . بحلب در عرصه ٔ فراتی بناکرد. (از خطط الشام محمد کردعلی جزء 6 ص 145).
-
خانقاه مجدالدین
لغتنامه دهخدا
خانقاه مجدالدین . [ ن َ / ن ِ هَِ م َ دِدْ دی ] (اِخ ) این خانقاه را مجدالدین ابوبکر محمدبن محمد الدایةبن نوشتکین متوفی بسال 565 هَ . ق . بحلب در مقام ابراهیم ، ساخت . (از خطط الشام محمد کردعلی جزء 6 ص 145).
-
جستوجو در متن
-
عطار
لغتنامه دهخدا
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) لقب فریدالدین ابوحامد محمدبن ابی بکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری ، شاعر و عارف مشهور ایرانی در قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری است . وی به سال 540 هَ . ق . متولد شد. و گویند پدر او عطار (بوی فروش ) و داروفروش بود و فریدالدین...
-
جان
لغتنامه دهخدا
جان . (اِ) بقول هوبشمان از کلمه ٔ سانسکریت ذیانه (فکر کردن ) است . و بقول مولر و یوستی جان با کلمه ٔ اوستائی گیه (زندگی کردن ) از یک ریشه است ولی هوبشمان آنرا صحیح نمیداند. در پهلوی گیان شکل قدیمتر و جان شکل تازه تلفظ جنوب غربی است . و در کردی و بلوچ...
-
با
لغتنامه دهخدا
با. (حرف اضافه ) ابا. پهلوی ، اپاک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی مع، است که بجهت مصاحبت باشد. (برهان ). مع. (منتهی الارب ). بمعنی مع چنانکه گوئی اسپی با زین مکلل خریدم . (غیاث ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بفتح اول با الف کشیده بمعنی مع است که برای مص...