کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجبول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجبول
/majbul/
معنی
ساختهشده در فطرت؛ سرشتهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجبول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] majbul ساختهشده در فطرت؛ سرشتهشده.
-
مجبول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آفریده شده ، فطری قرار داده شده ، سرشته .
-
مجبول
لغتنامه دهخدا
مجبول . [ م َ ] (ع ص ) آفریده شده و طبعی و جبلت کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). ساخته شده در طبیعت و طبیعی . (ناظم الاطباء). سرشته . نهاده . جبلی . مفطور. مطبوع . مخلوق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بر فساد و عناد و شر مجبول دیده هاشان تباه و دین مج...
-
جستوجو در متن
-
مفطور
لغتنامه دهخدا
مفطور. [ م َ ] (ع ص ) سرشته . مجبول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : حکیم رومی گفت : ای شه زاده ! بیشتر اوصاف ... در ذات اصفهان و نفس آن مجبول و مفطور است و شهر بغایت مبارک و معمور. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). طایفه ای آنند که این قوت اصلاً در ایشان مفطو...
-
طبع
لغتنامه دهخدا
طبع. [ طَ ب ِ ] (ع ص ) هو طبعٌ طمعٌ؛ او زشتخوی ناکس طبیعت ریمناک است که شرم ندارد از زشتی وناکسی . (منتهی الارب ). دون همت . (منتخب اللغات ). || تیغ زنگارگرفته . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) : چاره ای نیست از تقریر شمه ای از آنچ طَبعِ طَبِعِ او بر آ...
-
مجعول
لغتنامه دهخدا
مجعول . [ م َ ] (ع ص ) کرده شده . || نهاده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). نهاده . موضوع . قرارداده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ساخته شده . (ناظم الاطباء)(از منتهی الارب ). || جعل شده و حیله کرده شده و به ناراستی و نادرستی ساخته شده . (...
-
منطبع
لغتنامه دهخدا
منطبع. [ م ُ طَ ب ِ ] (ع ص ) منقوش شونده . (غیاث ) (آنندراج ). نقش کرده شده . (ناظم الاطباء). || سرشته . سرشته شده . مجبول : تجویف اول از دماغ که قابل است به ذات خویش مر جمله ٔ صورتها را که حواس ظاهر قبول کرده باشند و در ایشان منطبع شده . (چهار مقاله...
-
اجبال
لغتنامه دهخدا
اجبال . [ اِ ] (ع مص ) بکوه شدن مردم : اجبلوا؛ بکوه رفتند. (منتهی الارب ). || بسختی زمین رسیدن . بزمین سخت رسیدن . به تُرس رسیدن در کندن . (تاج المصادر). به دِج رسیدن : اَجْبَل َ الحافر. (منتهی الارب ). || نرم آهن شدن . آهنشان نرم گشتن (ظاهراً بمعنی ...
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل . [ ج َ ] (ع مص ) آفریدن خدا کس را. (از منتهی الارب ). آفریدن . خلق کردن . (از قطر المحیط) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (المنجد). || مجبول و مجبور ساختن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی را فطری و طبیعی کسی ساختن ، یقال «جبله اﷲ علی الکرم »؛ ای ف...
-
طینت
لغتنامه دهخدا
طینت . [ ن َ ] (از ع ، اِ)طینة. سرشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فطرت ، جبلت ، خلقت ، طبع، طبیعت ، خمیره ، آب و گل ، گل آدمی ، غریزه ، نهاد، عنبرسرشت از صفات اوست . (آنندراج ) : عدل را در طینت آدم مخمر کرد حق تا برآری خلق را از ظلم چون موی از خمیر. ...
-
مفاخر
لغتنامه دهخدا
مفاخر. [ م َ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ مفخرة. (اقرب الموارد). ج ِ مفخرة و مفخر. (ناظم الاطباء). مآثر. مکارم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مفاخر ملکان زمانه از لقب است بدوست باز همیشه مفاخر القاب . مسعودسعد.سیرت پادشاهان این دولت طراز محاسن عالم و جمال مفاخر...
-
نیام
لغتنامه دهخدا
نیام . (اِ) غلاف شمشیر. (برهان قاطع). غلاف شمشیر و کارد و خنجر. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از رشیدی ) (از غیاث اللغات ). غلاف هرچیز. (از فرهنگ فارسی معین ) : برآورد شمشیر تیز از نیام بدو گفت کای بدگهر پور سام . فردوسی .فرستادش اسبی به زرین ستام یکی تیغ ...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن حمزه ، مکنی به ابومسلم ازدیه جورذان جی جد مادری صاحب رساله ٔ محاسن است و این قصیده که می آید از گفتار اوست مضمون آن افتخار نفس و اخبار از دولت و سعادت آباء و اجدادخود که احیاء رسوم دین و امانت مخالفت یقین در طب...
-
غراب
لغتنامه دهخدا
غراب . [ غ ُ ] (ع اِ) زاغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نصاب الصبیان ) (بحر الجواهر) (غیاث اللغات ) (مقدمةالادب ). ج ، اَغرُب ، اَغرِبة، غِربان ، غُرب ، جج ، غرابین (ج ِ غِربان ). (منتهی الارب ) (آنندراج ). و منه الحدیث : «امر النبی (ص ) بقتل الغراب ،...