کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجاعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجاعة
معنی
تنگ سالي , قحطي , قحط وغلا , کميابي , نايابي , خشکسالي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجاعة
لغتنامه دهخدا
مجاعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) گرسنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گرسنه گردیدن . جوع . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تشنه گردیدن . || مشتاق شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) گرسنگی . (دهار) (یادداشت به خط مر...
-
مجاعة
لغتنامه دهخدا
مجاعة. [ م ُ / م َج ْ جا ع َ ](ع ص ) آن که دوست دارد بی باکی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مرد بسیار خرمای خشک با شیره خورنده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرد شیر بر سر خرما نوشنده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء...
-
مجاعة
لغتنامه دهخدا
مجاعة. [ م ُ ع َ ] (ع اِ) پس مانده ٔ خرما و شیر با هم آمیخته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مجاعة
لغتنامه دهخدا
مجاعة. [ م ُج ْ جا ع َ ] (اِخ ) ابن مرارة حنفی صحابی است و پسرش سراج و پسر پسرش هلال هر دو روایت حدیث دارند. (منتهی الارب ). ابن مرارةبن سلمی الحنفی الیمامی صحابی است . از رؤسای بنی حنیفه و مردی بلیغ و حکیم بود.پیغمبر (ص ) در یمامه زمینی را به اقطاع...
-
مجاعة
لغتنامه دهخدا
مجاعة. [م َ ع َ ] (ع مص ) بی باکی کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). با هم شوخی کردن . (از اقرب الموارد).
-
مجاعة
دیکشنری عربی به فارسی
تنگ سالي , قحطي , قحط وغلا , کميابي , نايابي , خشکسالي
-
واژههای مشابه
-
مجاعه
واژگان مترادف و متضاد
جوع، گرسنگی، مجاعت ≠ اشباع، سیری
-
مجاعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مجاعَة] [قدیمی] majā'e ۱. گرسنگی.۲. [مجاز] خشکسالی؛ قحطی.
-
مجاعه
لغتنامه دهخدا
مجاعه . [ م َ ع َ / ع ِ ] (ع اِمص )سال سخت و قحط که مردمان و حیوانات از گرسنگی تلف شوند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مجاعة و مجاعت شود.
-
سال مجاعه
لغتنامه دهخدا
سال مجاعه . [ ل ِ م َ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سال قحط. تنگسالی . خشک سالی .
-
واژههای همآوا
-
مجاعت
فرهنگ فارسی معین
(مِ عَ) [ ع . مجاعة ] (اِمص .) گرسنگی .
-
مجاءة
لغتنامه دهخدا
مجاءة. [ م ُ ءَ ] (ع مص ) نبرد کردن در بسیاری آمدن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
مجاعت
لغتنامه دهخدا
مجاعت . [ م َ ع َ ] (ع اِمص ) گرسنگی . (غیاث ). مجاعة : آتش مجاعت چون بر افروزد دیار قناعت رابسوزد. (مقامات حمیدی ). در مجاعت بادروزه با قناعت دریوزه نتوان ساخت که این نکبتی است تام در ذریه ٔ آدم . (مقامات حمیدی ). ستوری بشکند و جراحت مجاعت را شفا و ...