مجاعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) گرسنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گرسنه گردیدن . جوع . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تشنه گردیدن . || مشتاق شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) گرسنگی . (دهار) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || عام مجاعة؛ سال قحط و سختی . عام مَجوَعَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سال جدب . قحط سالی . تنگسالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ج ، مجاوع . (اقرب الموارد). ج ، مجائع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.