کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مثع
لغتنامه دهخدا
مثع. [ م َ ] (ع مص )به رفتار زشت رفتن زن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) رفتاری است زشت مر زنان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رفتاری زشت مر زنان را مانند رفتار کفتار. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مسا
واژگان مترادف و متضاد
۱. اول شب، شبانگاه ≠ صباح ۲. مغرب
-
مس ء
لغتنامه دهخدا
مس ء. [ م َس ْءْ ] (ع اِمص ) بی باکی . (منتهی الارب ). || (اِ) میانه ٔ راه . (منتهی الارب ). میان راه و یا متن و جاده ٔ آن . (اقرب الموارد).
-
مس ء
لغتنامه دهخدا
مس ء. [ م َس ْءْ ] (ع مص )بی باک گردیدن . (منتهی الارب ). مجون . و ماجن شدن . (اقرب الموارد). ناباکی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || به میانه ٔ راه رفتن . (منتهی الارب ). در وسططریق راه رفتن . (اقرب الموارد). || تباهی انداختن بین قوم . || همیشگی کردن...
-
مسا
لغتنامه دهخدا
مسا. [ م َ ] (ع اِ) مساء. شبانگاه . شبانگاهان . شب . غروب . رجوع به مساء در ردیف خود شود : شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک روزم همه شب است و صباحم همه مسا. مسعودسعد.تو تا چو خورشید از چشم من جدا شده ای همی سیاه مسا گرددم سپید صباح . مسعودسعد.ز بس ب...
-
مسع
لغتنامه دهخدا
مسع. [ م ِ ] (ع اِ) باد شمال . (منتهی الارب ). نام باد شمال . (از اقرب الموارد).
-
مصع
لغتنامه دهخدا
مصع. [ م َ ] (ع مص ) درخشیدن برق و جز آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بچه انداختن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انداختن بچه از شکم . (تاج المصادر بیهقی ). انداختن زن بچه را. (آنندراج ). || پیخال انداختن مرغ . (از منتهی الار...
-
مصع
لغتنامه دهخدا
مصع. [ م َ ص ِ / م َ ] (ع ص ) مرد به سختی شمشیرزن . (ناظم الاطباء). مرد شمشیرزن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مرد استواراندام توانا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || پیر زحار . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || با مخراق دربازنده . (منتهی ال...
-
مصع
لغتنامه دهخدا
مصع. [ م ُ ص َ ] (ع اِ) ج ِ مُصَعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
مصع
لغتنامه دهخدا
مصع.[ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مُصْعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مصعة و مُصَع شود.
-
مسا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مساء، مقابلِ صباح، جمع: امسیَة] [قدیمی] masā اول شب؛ سر شب؛ شبانگاه.
-
جستوجو در متن
-
مثعاء
لغتنامه دهخدا
مثعاء. [ م َ ] (ع اِمص ) رفتاری زشت مر زنان را مانند رفتار کفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مثع شود. || (ص ) کفتار گنده بوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زن زشت راه رونده . (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به مثع شود.
-
رفتار
لغتنامه دهخدا
رفتار. [ رَ ] (اِمص ) سلوک . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حاصل بالمصدر رفتن . و مستانه ، شتاب آلود از صفات ، و موج از تشبیهات اوست و با لفظکردن مستعمل . (آنندراج ). معاملت . معامله . سلوک : خوش رفتاری ؛ حسن سلوک . (یادداشت مؤلف ) : غالباً نشا...