کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متمزق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متمزق
/motamazzeq/
معنی
پراکنده؛ پارهپاره.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متمزق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motamazzeq پراکنده؛ پارهپاره.
-
متمزق
لغتنامه دهخدا
متمزق . [ م ُ ت َ م َزْ زِ ] (ع ص ) پاره شونده . (آنندراج ) (غیاث ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جامه ٔ پاره پاره گردیده و چاک شده . (ناظم الاطباء). رجوع به تمزق شود.- متمزق گشتن ؛ پریشان گشتن . متفرق شدن : منازعان و معارضان او (سیف الدوله ) ...