کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متقاعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متقاعد
/mote(a)qā'ed/
معنی
۱. کسی که مجاب شده است؛ مجاب.
۲. [منسوخ] بازنشسته.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بازنشسته، خانهنشین، وظیفهبگیر، وظیفهخور ≠ شاغل
۲. نامتقاعد
۳. راضی، قانع، مجاب ≠ ناراضی
دیکشنری
superannuated
-
جستوجوی دقیق
-
متقاعد
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازنشسته، خانهنشین، وظیفهبگیر، وظیفهخور ≠ شاغل ۲. نامتقاعد ۳. راضی، قانع، مجاب ≠ ناراضی
-
متقاعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَقاعد] mote(a)qā'ed ۱. کسی که مجاب شده است؛ مجاب.۲. [منسوخ] بازنشسته.
-
متقاعد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - قانع . 2 - بازنشسته . 3 - آمادة پذیرش .
-
متقاعد
لغتنامه دهخدا
متقاعد. [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) فرهنگستان ایران «بازنشسته » را بجای این کلمه پذیرفته است . رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران و بازنشسته و بازنشستگی شود.- متقاعد شدن ؛ بازنشسته شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آن که پذیرفت گفته ای را که از پیش ...
-
متقاعد
دیکشنری عربی به فارسی
بازنشسته , وظيفه خوار , مستمري بگير
-
متقاعد
دیکشنری عربی به فارسی
بازنشسته
-
واژههای مشابه
-
متقاعد شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازنشست شدن، بازنشسته شدن ≠ شاغلبودن ۲. از کار کنارهگیری کردن ۳. راضی شدن، قانع شدن، مجاب شدن ۴. پذیرفتن، قبول کردن ≠ رد کردن، نپذیرفتن
-
متقاعد کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مجاب کردن، راضی کردن، قانع کردن ۲. قبولاندن، قبولانیدن، متقاعد ساختن
-
متقاعد کردن
فرهنگ واژههای سره
باوراندن
-
متقاعد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اضمن , اقتنع
-
متقاعد سازی
دیکشنری فارسی به عربی
اقناع
-
متقاعد كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استمال
-
جستوجو در متن
-
convinces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متقاعد می شود، متقاعد کردن، قانع کردن