کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متغنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متغنی
/motaqanni/
معنی
سرودخوان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متغنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] motaqanni سرودخوان.
-
متغنی
لغتنامه دهخدا
متغنی . [ م ُ ت َ غ َن ْ نی ] (ع ص ) سرود گوینده و سراینده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بی نیاز. (ناظم الاطباء). بی نیاز گردنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ستاینده و نکوهنده و سرزنش کننده (...
-
جستوجو در متن
-
بانگ آمدن
لغتنامه دهخدا
بانگ آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) فریاد رسیدن . آواز آمدن . آوایی شنیده شدن : حیلتی ساخت در کشتن فور به آنکه از جانب لشکر فور بانگی به نیرو آمد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 90).خاقان اکبر کز فلک بانگ آمدش کالامر لک در پای او دست ملک روح معلا ریخته . خاقانی...