کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متضعضع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متضعضع
لغتنامه دهخدا
متضعضع. [ م ُ ت َ ض َ ض ِ ] (ع ص ) فروتنی کننده . (آنندراج ). مطیع و رام و فرمان بردارو کسی که خویشتن را تحقیر میکند. (ناظم الاطباء). || عاجز و نیازمند شونده . (آنندراج ). دادخواه . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جنبیده . (ناظ...
-
واژههای همآوا
-
متزعزع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motaza'ze' جنبنده؛ لرزنده.
-
متزعزع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ زَ زِ) [ ع . ] (اِفا.) جنبنده ، لرزنده .
-
متذعذع
لغتنامه دهخدا
متذعذع . [ م ُ ت َ ذَ ذِ ](ع ص ) مال پراکنده و جدا. (آنندراج ). مال پراکنده وجدا گردیده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تذعذع شود.
-
متزعزع
لغتنامه دهخدا
متزعزع . [ م ُ ت َ زَ زِ ] (ع ص ) جنبنده . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). جنبانیده و جنبیده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تزعزع شود.