متضعضع. [ م ُ ت َ ض َ ض ِ ] (ع ص ) فروتنی کننده . (آنندراج ). مطیع و رام و فرمان بردارو کسی که خویشتن را تحقیر میکند. (ناظم الاطباء). || عاجز و نیازمند شونده . (آنندراج ). دادخواه . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جنبیده . (ناظم الاطباء). || سرنگون شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تضعضع شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.