کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متشاعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متشاعر
/mota(e)šā'er/
معنی
کسی که خود را شاعر میپندارد و تظاهر به شاعری میکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متشاعر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَشاعر] mota(e)šā'er کسی که خود را شاعر میپندارد و تظاهر به شاعری میکند.
-
متشاعر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ع ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آن که خود را شاعر پندارد. 2 - شاعرنما؛ ج . متشاعرین .
-
متشاعر
لغتنامه دهخدا
متشاعر. [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) آن که خود را شاعر پندارد و شعرفروشنده و خودرا شاعر نماینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خود را به زور شاعر گوینده .(غیاث ). و الشاعرالمفلق خنذیذ و من دونه شاعر، ثم شویعر ثم شعرور ثم متشا...
-
جستوجو در متن
-
مشاعر
لغتنامه دهخدا
مشاعر. [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) شعرگوینده و شاعر پست . (ناظم الاطباء). و رجوع به متشاعر شود.
-
شاعر
لغتنامه دهخدا
شاعر. [ ع ِ ] (ع ص ) داننده . (منتهی الارب ). آگاه : شاعر بنفسه ؛ آگاه از نفس خود. رجوع به مجموعه ٔ دوم مصنفات شیخ اشراق ص 115 شود. || دریابنده . (منتهی الارب ). || بهره مند از لطف طبع و رقت احساس و حدت ذهن . || قافیه گوی . (دهار) (ترجمان القرآن جرجا...