متشاعر. [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) آن که خود را شاعر پندارد و شعرفروشنده و خودرا شاعر نماینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خود را به زور شاعر گوینده .(غیاث ). و الشاعرالمفلق خنذیذ و من دونه شاعر، ثم شویعر ثم شعرور ثم متشاعر. (منتهی الارب ) :
زین متنحل سخنانم مبین
زین متشاعرلقبانم مدان .
و رجوع به تشاعر شود.