کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متاعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متاعة
لغتنامه دهخدا
متاعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) نیکو و زیرک شدن ، متع الرجل متاعة؛ نیکو و زیرک گردید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مطائط
لغتنامه دهخدا
مطائط. [ م َ ءِ ] (ع اِ) (از «م طط») ج ِ مطیطة، جای پای چارپایان که در آن آب گل آلود جمع شده باشد. || آب لوشناک و کدری که در ته حوضی مانده باشد. و فی حدیث ابی ذر: انانأکل الخطائط و نرد المطائط. (از اقرب الموارد).
-
مطائط
لغتنامه دهخدا
مطائط. [ م ُ ءِ ] (ع ص ) (از «م طط») صلا مطائط، پشت دراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ممتد. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). و رجوع به مطاط شود.
-
جستوجو در متن
-
اثجاء
لغتنامه دهخدا
اثجاء. [ اِ ] (ع مص ) خاموش گردانیدن . || اثجی متاعه ؛ حرکت داد و متفرق ساخت و زیر و بالا کرد. (منتهی الارب ).
-
دلمصة
لغتنامه دهخدا
دلمصة. [ دَ م َ ص َ ] (ع مص ) برق انداختن و رخشان کردن متاع را. گویند: دلمص متاعه ؛ یعنی آنرا برق انداخت . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
-
ناضد
لغتنامه دهخدا
ناضد. [ ض ِ ] (ع ص ) آنکه متاع و کالا را روی هم می چیند. (ناظم الاطباء). (اقرب الموارد): نضد متاعه نضداً؛ بر روی هم نهاد رخت را. (منتهی الارب ).
-
کرز
لغتنامه دهخدا
کرز. [ ک ُ ] (ع اِ) خرجینه ٔ شبان . ج ، کِرِزه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خرجین چوپان که در آن توشه و متاع خویش را حمل کند و به قولی جوال کوچک است وعبارت اساس چنین است : جعل متاعه فی الکرز و هو الجوالق (جوال ). ج ، اکراز، کِرَزه . (از اقرب المو...
-
دمالیج
لغتنامه دهخدا
دمالیج . [ دَ ] (ع اِ) زمینهای سخت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ج ِ دُملوج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : عن ابی عبداﷲ (ص ) فی قوله عزوجل : الا ما ظهر منها، قال الزینة الظاهرة... القلائد و القر...
-
اغماد
لغتنامه دهخدا
اغماد. [ اِ ] (ع مص ) در نیام کردن شمشیر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بغلاف آوردن شمشیر: اغمد السیف ؛ ادخله فی الغمد. (از اقرب الموارد). || در یکدیگر درآوردن چیزی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یک دیگر درآوردن اشیا: ...
-
بعثرة
لغتنامه دهخدا
بعثرة. [ ب َ ث َ رَ ] (ع مص ) نظر کردن .(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). نگریستن وتفتیش کردن . (از اقرب الموارد) . || تفتیش نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کاویدن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کاویدن ز...
-
غل
لغتنامه دهخدا
غل . [ غ َل ل ] (ع مص ) دست وا گردن بستن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ): غل یده الی عنقه ؛ آن را با غل بست . (از منتهی الارب ). || طوق در دست و پای و گردن کسی نهادن . (منتهی الارب ). گذاشتن غل در گردن یا دست کسی . (از تاج العروس ). || غل در شی...
-
طغرل
لغتنامه دهخدا
طغرل . [ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن ارسلان ، السلطان الاعظم رکن الدنیا و الدین معز الاسلام و المسلمین ، ابوطالب طغرل بن ارسلان قسیم امیرالمؤمنین (طغرل ثالث ) (573 تا 590 هَ . ق .).کمال دولت و کامیاری و وفور حشمت و بختیاری سلطان ماضی طغرل سلجوقی از آن ز...