کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبهوت و متحیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبهوت و متحیر
فرهنگ گنجواژه
گیج.
-
واژههای مشابه
-
مبهوت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ادهش , اربک , تعجب
-
مبهوت کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أذْهَلَ
-
مبهوت (از شدت ترس)
دیکشنری فارسی به عربی
مرعوب
-
جستوجو در متن
-
هاج و واج
فرهنگ گنجواژه
متحیر، مبهوت. هاج و واج شدن.
-
حیرتزده
واژگان مترادف و متضاد
حیران، حیرتمند، خیرهدل، سرگشته، مات، مبهوت، متحیر، هاج و واج
-
مات و متحیر
لغتنامه دهخدا
مات و متحیر. [ ت ُ م ُ ت َ ح َی ْ ی ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) مات و مبهوت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مات و نیز رجوع به متحیر شود.
-
پتخ
لغتنامه دهخدا
پتخ . [ پ َ ] (ص ) مبهوت و متحیر. (برهان ). || ابله . کالیوه . (برهان ) (جهانگیری ).
-
بهت زدن
لغتنامه دهخدا
بهت زدن . [ ب ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) متحیر ماندن . مات و مبهوت شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
مات ماندن
لغتنامه دهخدا
مات ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) مبهوت شدن . با چشمانی گشاده بی حرکت و حیرت زده شدن . سخت متحیر شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
هاج و واج
لغتنامه دهخدا
هاج و واج . [ ج ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) حیرت زده . حیران . متحیر. مات . مبهوت . || گیج . گیج و ویج . دنگ . منگ . رجوع به هاج ، هاژ، هاژو، هاژ و واژ و هاژه شود.
-
عقر
لغتنامه دهخدا
عقر. [ ع َ ق َ ] (ع مص ) ناگهان ترسناک گشتن ، پس قدرت حرکت نماندن . متحیر و سرگشته گردیدن و لرزیدن پای . (از منتهی الارب ). مدهوش شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). غافلگیر کردن ترس کسی را، و از دست دادن قدرت پس و پیش رفتن ، و گویند مبهوت و...
-
کلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلابه، کلاوه، کلافه› kalāf نخ، ابریشم که دور چرخه و فلکه پیچیده میشود.〈 کلاف سردرگم: [عامیانه]۱. کلاف نخ که سر آن پیدا نشود.۲. [مجاز] امر پیچیده و مشکل و درهم که راه حل برایش پیدا نشود.〈 مثل کلاف سردرگم بودن: [عامیانه] متحیر و مبهوت...