(اسم) ‹کلابه، کلاوه، کلافه› نخ، ابریشم که دور چرخه و فلکه پیچیده میشود.
〈 کلاف سردرگم: [عامیانه]
۱. کلاف نخ که سر آن پیدا نشود.
۲. [مجاز] امر پیچیده و مشکل و درهم که راه حل برایش پیدا نشود.
〈 مثل کلاف سردرگم بودن: [عامیانه] متحیر و مبهوت بودن.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.