کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبطان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبطان
لغتنامه دهخدا
مبطان . [ م ِ ] (ع ص ) رجل مبطان ؛ مرد بزرگ شکم از بسیاری خوردن . (مهذب الاسماء). بسیارخوار. شکم پرور و کلان شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکم بنده . شکم خوار. شکم پرور. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آنکه از پرخوری شکم وی همیشه کلان می باشد و شکم پرس...
-
جستوجو در متن
-
مبدان
لغتنامه دهخدا
مبدان . [ م ِ ] (ع ص ) ستوری که به اندک علف فربه شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رجل مبدان مبطان ؛ سمین ضخم البطن . (اقرب الموارد).
-
کلان شکم
لغتنامه دهخدا
کلان شکم . [ ک َ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) بزرگ شکم . (ناظم الاطباء). بزرگ شکم . شکم گنده . بطین . بطن . مبطان . منفوخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجوف . طحامر، اعجز. (منتهی الارب ). رجوع به شکم و کلان شود.
-
شکم پرور
لغتنامه دهخدا
شکم پرور. [ ش ِ ک َ پ َ وَ ] (نف مرکب ) شکم پرست . شکم بنده . (آنندراج ). مبطان . بطن . (یادداشت مؤلف ) : بوالهوس را زآن لب شیرین نظر بر نشئه نیست این شکم پرور برای نقل صهبا می خورد. صائب تبریزی (از آنندراج ).رجوع به مترادفات کلمه شود. || شهوت پرست ...
-
شکم خواره
لغتنامه دهخدا
شکم خواره . [ ش ِ ک َ خوا /خا رَ / رِ ] (نف مرکب ) پرخور. بسیار خور و خورنده .(ناظم الاطباء). مبطان . بطن . شکم بنده . شکم خوار. شکم پرست . شکم پرور. پرخوار. (یادداشت مؤلف ) : ای کریمی که همه وقت ز خوان کرمت معده ٔ آز شکم خواره بلایی دارد. سلمان ساو...
-
شکمو
لغتنامه دهخدا
شکمو. [ ش ِ ک َ ] (ص نسبی ) عبدالبطن . پرخور. شکم پرست . (ناظم الاطباء). در تداول عوام ، که بسیار خوردن دوست دارد. بسیارخوار. که همواره خوردن خواهد. شکم پرست . شکمی . شکم پرور. شکم باره . شکم پرداز. پرخوار. شکم بنده . بطن . مبطان . (یادداشت مؤلف ).ر...
-
شکم بنده
لغتنامه دهخدا
شکم بنده . [ ش ِ ک َ ب َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) شکم خواره . پرخور. عبدالبطن . (از برهان ) (ناظم الاطباء). شکم خوار. شکم خواره . شکمی . (آنندراج ) (انجمن آرا). حریص بسیارخوار. (غیاث ). مبطان . بَطِن . شکم پرست . که خوردن بسیار خواهد.رُس . رژد. بنده ٔ شکم...