کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مباشرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مباشرة
معنی
مستقيما , سر راست , يکراست , بي درنگ , راست , مستقيم
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مباشرة
لغتنامه دهخدا
مباشرة. [ م ُ ش َ رَ ] (ع مص ) جماع کردن . (ترجمان القرآن ) (دهار) (آنندراج ). با کسی جماع کردن . (تاج المصادر بیهقی ). جماع کردن زن را، یا هر دو در یک جامه شدن و ظاهر بدن ایشان (زن و مرد) باهم سودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به خودی به کاری...
-
مباشرة
دیکشنری عربی به فارسی
مستقيما , سر راست , يکراست , بي درنگ , راست , مستقيم
-
واژههای همآوا
-
مباشرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرمش، جماع، همخوابگی، مباضعت، مجامعت، نزدیکی ۲. جماع کردن، آرمیدن ۳. کارگزاری، تصدی، سرپرستی، نظارت ۴. نظارت کردن ۵. اقدام کردن، پرداختن
-
مباشرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مباشَرة] mobāšerat ۱. نظارت کردن.۲. [قدیمی] بهدست خود کاری کردن؛ به نفس خود کاری انجام دادن؛ اقدام به کاری کردن.۳. [قدیمی] جماع کردن.
-
مباشرت
فرهنگ فارسی معین
(مُ ش رِ) [ ع . مباشرة ] (مص ل .) 1 - پیشکاری . 2 - کارگزاری . 3 - همکاری . 4 - همدستی .
-
مباشرت
لغتنامه دهخدا
مباشرت . [ م ُ ش َ رَ ] (ع مص ، اِمص ) (از مباشرة عربی ) جماع کردن . (غیاث ). مجامعت . (ناظم الاطباء). با کسی نزدیکی کردن . (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جماع با زنان را گویند و شامل مساحقه نیز میشود. (فرهنگ علوم سیدجعفرسجادی ص 460). مباضعت . ...
-
مباشرت
واژهنامه آزاد
کار پردازی
-
جستوجو در متن
-
سر راست
دیکشنری فارسی به عربی
بسيط , مباشرة
-
یکراست
دیکشنری فارسی به عربی
صفعة , مباشرة
-
بی درنگ
دیکشنری فارسی به عربی
فوري , مباشرة
-
مستقیم
دیکشنری فارسی به عربی
شخص , مباشر , مباشرة , يمين
-
مستقیما
دیکشنری فارسی به عربی
تقابلي , مباشر , مباشرة , مزلاج , مطلق
-
مباشرت
فرهنگ فارسی معین
(مُ ش رِ) [ ع . مباشرة ] (مص ل .) 1 - پیشکاری . 2 - کارگزاری . 3 - همکاری . 4 - همدستی .