کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مالک القلوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اصحاب مالک
لغتنامه دهخدا
اصحاب مالک . [ اَ ب ِ ل ِ ] (اِخ ) گروهی بودند که در فقه وطریقه ٔ فقهی از امام مالک پیروی میکردند و شاگردان وی در مصر و عراق پراکنده شده بودند چنانکه در عراق از ایشان قاضی اسماعیل و طبقه ٔ او مانند ابن خوارمنداد و ابن منتاب و قاضی ابوبکر ابهری و قاضی...
-
ام مالک
لغتنامه دهخدا
ام مالک . [ اُم ْ م ِ ل ِ ] (اِخ ) عامریه ، مشهور به لیلی ، معشوقه ٔ قیس عامری (مجنون ) بود که داستان معاشقات آن دو فصل مشبعی از ادبیات عربی و فارسی را تشکیل میدهد. کنیه ٔ وی را علاوه بر ام مالک ، ام معمر نیز گفته اند. رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 239،...
-
ام مالک
لغتنامه دهخدا
ام مالک . [ اُم ْم ِ ل ِ ] (اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 277 و 278 شود.
-
امام مالک
لغتنامه دهخدا
امام مالک . [ اِ ل ِ ] (اِخ ) مالک بن انس بن مالک اصبحی ، مکنی به ابوعبداﷲ یکی از ائمه ٔ چهارگانه ٔ اهل سنت و جماعت بود. رجوع به مالک ... شود.
-
بی مالک
لغتنامه دهخدا
بی مالک . [ ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + مالک ) بی صاحب . (ناظم الاطباء). بی خداوند.
-
جرعاء مالک
لغتنامه دهخدا
جرعاء مالک . [ ج َ ءُ ل ِ ] (اِخ ) حفصی گوید: موضعی است به دهناء نزدیک حزوی . و ابوزیاد گوید: نام ریگ زاری است . (از معجم البلدان ) : و مااستجلب العینین الا منازل بجمهور حزوی او بجرعاء مالک اَرَبّت رویا کل دلویة بهاو کل سماکی ملث المبارک . ذوالرمة (ا...
-
خرده مالک
لغتنامه دهخدا
خرده مالک . [ خ ُ دَ / دِ ل ِ ] (اِ مرکب ) آن که اراضی کوچک و یا سهمی از سهام قریه ای دارد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
مالک الاراضي
دیکشنری عربی به فارسی
ملا ک , صاحب ملک
-
مالک الحزين
دیکشنری عربی به فارسی
ماهيخوار , حواصيل
-
خرده مالک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] xordemālek کسی که دارای آب و زمین مختصری است و خود در آن کشتوکار میکند.
-
خرده مالک
دیکشنری فارسی به عربی
تابع
-
مالک جزء
دیکشنری فارسی به عربی
تابع
-
مالک شدن
دیکشنری فارسی به عربی
رث
-
مالک غایب
دیکشنری فارسی به عربی
غائب
-
مالک بودن
دیکشنری فارسی به عربی
له