کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَبیـ دندانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لبی
لغتنامه دهخدا
لبی . [ ل َ ] (اِ) (در تداول مردم گیلان ) دانه های سرخ برنج که آن را دخل هم گویند.
-
لبی
لغتنامه دهخدا
لبی . [ ل َ ] (اِ) به یونانی آذان الفار بستانی است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
لبی
لغتنامه دهخدا
لبی . [ ل َ با ] (اِخ ) نام پدر لبی . (منتهی الارب ).
-
لبی
لغتنامه دهخدا
لبی . [ ل َ/ ل ُ / ل ِب ْ با ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
-
لبی
لغتنامه دهخدا
لبی . [ ل َب ْ بی ] (اِخ ) نام یکی از حواریون عیسی .او را تدّی نیز نامند. یکی از اسمهای یهودای رسول است (10:3) که او را تدی گویند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
لبی
لغتنامه دهخدا
لبی . [ ل َب ْی ْ ] (ع مص ) بسیار خوردن طعام را. (منتهی الارب ).
-
لبی
لغتنامه دهخدا
لبی . [ ل ُ ب َی ْی ] (اِخ ) ابن لبی صحابی است . (منتهی الارب ). لبی بن لبی ، الأول بموحدة مصغر و ابوه بموحدة خفیفة وزن عصا قال البخاری له صحبة روی عنه ابوبلج الصغیر و قال ابوحاتم الرازی کان یکون بواسط و قال هو و ابوحاتم بن حبان یقال ان له صحبة و قا...
-
لبی
دیکشنری فارسی به عربی
شفة , شفوي
-
labial frenum
مهار لَبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] چین مخاطی در خط میانی که لب را به لثه متصل و آن را مهار میکند
-
labial surface
سطح لَبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] سطح دهلیزی دندانهای قدامی که با سطح دهلیزی لبهای بالا و پایین در تماس است
-
labial vestibule
دهلیز لَبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] بخشی از دهلیز دهان که بین لب و سطح لبی دندانها یا برآمدگی آرَکی باقیمانده قرار دارد
-
دیر لبی
لغتنامه دهخدا
دیر لبی . [ دَ رِ ل ُ / ل ِب ْ با ] (اِخ ) دیری قدیمی است بر طرف مشرق فرات و آن از منازل بنی تغلب است و در آنجا وقایعی میان بنی تغلب و بنی شیبان رخ داده است . لبنی نیز روایت شده است . (از معجم البلدان ).
-
لبی قلیان
واژهنامه آزاد
قطعه ای که برای استفاده کردن انفرادی قلیان بکار می رود