کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوذع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوذع
لغتنامه دهخدا
لوذع . [ ل َ ذَ ] (ع ص ) مرد چست تیزخاطر زیرک زودفهم چرب زبان فصیح [که ] گویا پرگاله ٔ آتش است . لوذعی . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لوذعی
لغتنامه دهخدا
لوذعی . [ ل َ ذَ عی ی ] (ع ص ) تیزدل . (مهذب الاسماء). تیزیاب . تیزرای . المعی . (نصاب الصبیان ). تیزخاطر. ظریف . زودیاب . به غایت زیرک و زودیابنده ٔ معانی .(غیاث ). سریعالانتقال . مرد چست تیزخاطر زیرک زودفهم چرب زبان فصیح [ که ] گویا پرگاله ٔ آتش اس...
-
پرکاله
لغتنامه دهخدا
پرکاله . [ پ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) پرگاله . فضله ای بود که در جامه کنند چون وصله ای در او دوزند از هرچه بود و کژنه نیز گویند. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). وصله . پینه : ماه تمام است روی کودک من وز دو گل سرخ درو پرکاله (کذا).رودکی (از حاشیه ٔ فره...
-
چرب زبان
لغتنامه دهخدا
چرب زبان . [ چ َ زَ ] (ص مرکب ) کسی را گویند که به سخنان خوش دل مردم را بجانب خود راغب گرداند و مردم را از خود کند. (برهان ) (ناظم الاطباء).کنایه از کسی باشد که بسخنان خوش دل مردم را بجانب خود راغب سازد. (انجمن آرا) (آنندراج ). شیرین گفتار. (فرهنگ نظ...