کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
لمط
لغتنامه دهخدا
لمط. [ ل َ ] (اِ) نامی که در صحاری آفریقا به حیوانی از جنس بز کوهی دهندو از پوست آن سپر سازند و «درقة لمط» نامیده شود.
-
لمط
لغتنامه دهخدا
لمط. [ ل َ ] (ع مص ) اضطراب کردن . || پریشان شدن . || طپیدن . || نیزه زدن . || (اِخ ) گروهی از مردم که سپر نیکو و محکم سازند. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لمم
لغتنامه دهخدا
لمم . [ ل ِ م َ ] (ع اِ) ج ِ لِمّة. (منتهی الارب ). رجوع به لِمّة شود.
-
مشیطة
لغتنامه دهخدا
مشیطة. [ م َ طَ ] (ع ص ) (از «م ش ط») لمة مشیطة؛ لمه ٔ شانه کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مشیط و ممشوط شود.
-
لمام
لغتنامه دهخدا
لمام . [ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ لمة. (منتهی الارب ).
-
مشیط
لغتنامه دهخدا
مشیط. [ م َ ] (ع ص ) ممشوط، یقال : شعر مشیط؛ ای ممشوط. و لمة مشیط؛ ای ممشوطة. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). و رجوع به مشیطة و ممشوط شود.
-
غرانقة
لغتنامه دهخدا
غرانقة. [ غ ُ ن ِ ق َ ] (ع ص ) زن جوان پرگوشت : امراءةغرانقة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غرانق شود. || لمة غرانقة ؛ موی پیچه که باد بجنباند. (از منتهی الارب ). غرانقیة. (اقرب الموارد). رجوع به غرانقیة شود.
-
دیشلمه
لغتنامه دهخدا
دیشلمه . [ ل َ م َ / م ِ ] (ترکی ، مرکب ) (از: دیش ترکی ، بمعنی دندان + لمه که آن نیز ترکی و نوعی علامت مصدری است ): چای دیشلمه ؛ چای قند پهلو. دشلمه . (یادداشت مؤلف ). چای که شکر یا قند در آن حل نکرده باشند بلکه حب قند در دهن گذارند و چای تلخ را بش...
-
وفرة
لغتنامه دهخدا
وفرة. [ وَ رَ ] (ع اِمص ) فراوانی و کثرت : ارض فی نبتها وفرة؛ زمینی که گیاه آن فراوان بود و کم نشده باشد. (ناظم الاطباء). || (اِ) موی مجتمع بر سر یا موی تانرمه ٔ گوش آنگاه جمه که تا فرود نرمه ٔ گوش رسد آنگاه لمه که به کتف فرودآید. (اقرب الموارد) (آنن...
-
کی
لغتنامه دهخدا
کی . [ ک َ ] (ع اِ، حرف ) به سه نوع است ، اسم مختصر از «کیف » کقوله : کی تجنحون الی سلم و ماثئرت قتلاکم و لظی الهیجاء تضطرم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).اسم مختصر از کیف . (آنندراج ). به معنی کیف یعنی چگونه . (ناظم الاطباء). || دوم به منزله ...
-
قین
لغتنامه دهخدا
قین . [ ق َ ] (ع مص ) نیکو و راست کردن آهنگر آهن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قان القین الحدید؛ سواه . (اقرب الموارد). || فراهم آوردن شکافتگی چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قان الشی ٔ؛ لمه . (اقرب الموارد). || نیکو کردن . (منتهی ال...
-
لم
لغتنامه دهخدا
لم . [ ل ِ م َ ] (ع ق مرکب ) (از: لَِ + م َ، مخفف «ما»ی استفهامیه ) حرف یستفهم به و اصله «ما» وصلت بلام فحذفت الالف . بهر چه .برای چه . چرا. از چه . ز چه . لِمَه . (منتهی الارب ). صاحب غیاث اللغات گوید: فارسیان در محاوره ٔ خود به این معنی نیز میم را ...
-
غمخوار
لغتنامه دهخدا
غمخوار. [ غ َ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه غم خورد. تیماردار. دلسوز. مهربان . غمگسار. آنکه در غم و اندوه شخصی شریک باشد. (از ناظم الاطباء). کسی که از غم و درد دیگری متألم شود،و دلسوز وی باشد. لُمّة. (منتهی الارب ) : جهان سربسر پر ز تیمار گشت هر آن کس ...
-
دیوانگی
لغتنامه دهخدا
دیوانگی . [ دی ن َ / ن ِ ] (حامص ) جنون .(بهار عجم ). جنون و عدم تعقل . (ناظم الاطباء). دماغ خشکی . فساد عقل . سوداء. اختلاط عقل . خبط دماغ . (یادداشت مؤلف ). جنن . جنو. خبل . ذباب . مس لمة: جنون مطبق ؛دیوانگی پوشنده ٔ عقل . (از منتهی الارب ) : همه ...