کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
با استقبال وسیعى روبرو شد
دیکشنری فارسی به عربی
لقى استجابة كبيرة
-
لقیان
لغتنامه دهخدا
لقیان . [ ل ُق ْ ] (ع مص ) لِقْی ْ. رجوع به لقی شود. دیدار کردن . (منتهی الارب ). دیدن . || رسیدن . || کارزار کردن . (زوزنی ).
-
لقیانة
لغتنامه دهخدا
لقیانة. [ ل ُق ْ ن َ ] (ع مص ) دیدار کردن . (منتهی الارب ). لِقْی ْ. رجوع به لقی شود.
-
لقاء
لغتنامه دهخدا
لقاء. [ ل ِ ] (ع مص ) دیدار کردن . (منتهی الارب ). لقاءة. لَِقایة. لِقی . لُقی . لِقیان یا لُقیان . لقیة. لُقیانة یا لِقیانة. لُقی ّ. لُقی ً. لقاة. (منتهی الارب ). دیدن . || ادراک . رسیدن . (زوزنی ) (ترجمان القرآن جرجانی ). || کارزار کردن . (زوزنی )....
-
leakage flow
شارش نشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] جریانی از ماده که از لقی بین پرۀ ماردان (screw) و استوانک میگذرد متـ . جریان نشتی
-
القاء
لغتنامه دهخدا
القاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَقوَة، لِقوَة، لَقی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به همین کلمه ها شود.
-
استلقى
واژهنامه آزاد
اسْتَلْقَى: اسْتِلْقَاءً [ سلق ]: بر پشت خوابيد. اسْتَلْقَى : اسْتِلْقَاءً [ لقي ] على قفاه : آن مرد به پشت خوابيد.
-
مرتین
لغتنامه دهخدا
مرتین . [ م ِرْ رَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ مرة. مرةالصفراء و مرةالسوداء. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مُرة شود. || لقی منه المرتین ؛ دید از وی سختی ها و تلخی ها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
القیة
لغتنامه دهخدا
القیة. [ اُ قی ی َ ] (ع اِ) احجیه است در وزن و معنی . (از منتهی الارب ). چیستان و لغز. (آنندراج ). معمی . مسائل دشواری که مطرح میشود. (از اقرب الموارد). بُردَک . (مهذب الاسماء). ج ، اَلاقی ّ. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شدت و سخت...
-
لقیة
لغتنامه دهخدا
لقیة. [ ل ُق ْ ی َ ] (ع مص ) لِقی . لقاء. دیدار کردن . (منتهی الارب ). دیدار. یک بار دیدن . ملاقات : جز یکی لُقْیه که اوّل از قضابر وی افتاد و شد اورا دلربا. مولوی .جوحی آمد قاضیش نشناخت زودکو به وقت لقیه در صندوق بود. مولوی .|| کارزار کردن . (دهار).
-
اجذم
لغتنامه دهخدا
اجذم . [ اَ ذَ] (ع ص ) بریده دست . (تاج المصادر) (زوزنی ). بی دست : من تعلم القرآن ثم نسیه لقی اﷲ تعالی و هو اجذم (حدیث ). || گرفتار بعلت جذام . || آنکه سرانگشتانش رفته باشد. || افتاده انگشت . (مهذب الاسماء). مؤنث : جَذْماء. ج ، جُذم .
-
اعتفاد
لغتنامه دهخدا
اعتفاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در بستن بر خود و نخواستن از کسی چیزی را چندانکه بمیرد از گرسنگی و این در خشکسال میکنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بروی خود بستن تا از گرسنگی مردن و از کسی چیزی نخواستن و این عمل در خشکسال کنند. (از اقرب الموارد): لق...
-
اطورین
لغتنامه دهخدا
اطورین . [ اَطْ وَ ] (ع اِ) (بصورت جمع سالم ) کرانه ها. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سختی و بلا: لقی منه الاطورین ؛ سختی دید از وی . وبلغ فی العلم اطوریه ؛ در علم به کرانه های آن رسید. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داهیه...
-
عظو
لغتنامه دهخدا
عظو. [ ع َظْوْ ] (ع مص ) زشت کردن . || هلاک نمودن به زهر خورانیدن . (از منتهی الارب ). بدی کردن به کسی و سؤقصد کردن به او و سم خورانیدن وی را. (از اقرب الموارد): لقاه اﷲ ماعظاه ؛ خداوند او را روبرو کند با آنچه بدی رساند او را. (از منتهی الارب ) (از ...
-
ویس
لغتنامه دهخدا
ویس . [ وَ ] (ع اِ) وای . کلمه ای است که در محل رأفت و استملاح کودکان مستعمل شود. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || درویشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فقر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خواسته ٔ مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه را انسان بخ...