کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لشن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لشن
/lašan/
معنی
۱. نرم و لیز.
۲. هموار.
۳. ساده؛ بینقشونگار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
soft
-
جستوجوی دقیق
-
لشن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lašan ۱. نرم و لیز.۲. هموار.۳. ساده؛ بینقشونگار.
-
لشن
فرهنگ فارسی معین
(لَ شَ) (ص .)1 - نرم . 2 - هموار. 3 - ساده ، بی نقش و نگار.
-
لشن
لغتنامه دهخدا
لشن . [ ل َ ش َ ] (ص ) چیزی نرم و لغزنده و بی خشونت را گویند. (برهان ). املس . نسو: الانملاق ؛ نسو شدن یعنی لشن و لغزنده شدن . المحص ؛ نسو شدن رسن یعنی لشن و لغزان شدن . التدملک ؛ گرد و نسو شدن یعنی لشن و لغزان شدن . (مجمل اللغة). || بی نقش وساده . |...
-
لشن
لغتنامه دهخدا
لشن . [ ل َ ش ِ / ل َ ] (ص ) هموار. لَشِن . رجوع به لَشَن شود.
-
جستوجو در متن
-
دملکة
لغتنامه دهخدا
دملکة. [ دَ ل َ ک َ ] (ع مص ) گرد و تابان گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گردونسوشدن یعنی لشن و لغزان شدن . (دهار). دملوک گردانیدن چیزی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به دملوک شود.
-
نسو
لغتنامه دهخدا
نسو. [ ن َ س َ / سُو ] (ص ) نسود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) (آنندراج ). چیزی نرم و ساده و هموار و لخشان و لغزنده و بی درشتی و خشونت را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). املس . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل ) (مهذب الاسماء)...
-
تکیه
لغتنامه دهخدا
تکیه . [ ت َک ْ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِمص ) لفظ عربی است بمعنی پشت به چیزی گذاشتن . (غیاث اللغات ) : بر فضل تست تکیه ٔ امید او از آنک پاشنده ٔ عطایی و پوشنده ٔ خطا. خاقانی .مرا تکیه جان پسر بر عصاست دگر تکیه بر زندگانی خطاست . سعدی . || بمعنی اعتماد م...
-
ژ
لغتنامه دهخدا
ژ. (حرف ) ژی یا زاء معقوده و یا زاء فارسی . نشانه ٔ حرف چهاردهم از حروف تهجّی است و در حساب جُمَّل نماینده ٔ عدد نیست (مگر اینکه قائم مقام زاء باشد) و در حساب ترتیبی نشانه ٔ عدد چهارده (14) است .ابدالها:> این حرف به «ت » بدل شود:ارژنگ = ارتنگ : به قص...