کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لزوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لزوم
/lozum/
معنی
واجب شدن؛ ضرورت؛ لازم بودن.
〈 لزوم مالایلزم: (ادبی)
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
احتیاج، اقتضا، اقتضا، ضرورت، نیاز، وجوب، وسن
برابر فارسی
بایستگ
فعل
بن گذشته: لزوم پیدا کرد
بن حال: لزوم پیدا کن
دیکشنری
necessity, need
-
جستوجوی دقیق
-
لزوم
واژگان مترادف و متضاد
احتیاج، اقتضا، اقتضا، ضرورت، نیاز، وجوب، وسن
-
لزوم
فرهنگ واژههای سره
بایستگ
-
لزوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] lozum واجب شدن؛ ضرورت؛ لازم بودن.〈 لزوم مالایلزم: (ادبی)
-
لزوم
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پیوسته ماندن با کسی . 2 - لازم شدن ، ضرورت .
-
لزوم
لغتنامه دهخدا
لزوم . [ ل ُ ] (اِ) کباده را گویند و آن کمان نرمی باشد که کمانداران بدان مشق کمان کشیدن کنند. (برهان ) (آنندراج ). لیزم . (آنندراج ) : ای به بازوی قوّت تو شده مر فلک را کمان کمان لزوم .سوزنی (از آنندراج ).
-
لزوم
لغتنامه دهخدا
لزوم .[ ل ُ ] (ع مص ) لزم . لزام . لزمة. لزمان . پیوسته ماندن با کسی . لازم گردیدن وی را. (منتهی الارب ). ملازم بودن به چیزی . لازم بودن بچیزی . (منتخب اللغات ). || چفسیدن . (دستور اللغة). لازم شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر). وجوب . (زمخشری ). ضرورت . ...
-
لزوم
دیکشنری عربی به فارسی
حضور در همه جا , بودن خدا در مخلوق
-
لزوم
دیکشنری فارسی به عربی
حاجة , ضرورة
-
واژههای مشابه
-
لزوم داشتن
لغتنامه دهخدا
لزوم داشتن . [ل ُ ت َ ] (مص مرکب ) ضرورت داشتن . انفکاک نپذیرفتن .
-
لزوم مالایلزم
لغتنامه دهخدا
لزوم مالایلزم . [ ل ُ م ِ ی َ زَ ] (ع ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی ضروری گرفتن آنچه ضروری نیست . اعنات .رجوع به اعنات و رجوع به لزوم در اصطلاح عروض شود.
-
حد لزوم
واژهنامه آزاد
میزان موردنیاز
-
بیش از حد لزوم
دیکشنری فارسی به عربی
ايضا , غير ضروري
-
داروی بیش از حد لزوم
دیکشنری فارسی به عربی
جرعة زائدة
-
اعتقاد به تباهی و فساد دستگاههای اداری و لزوم از بین رفتن انها
دیکشنری فارسی به عربی
انکارية