لزوم .[ ل ُ ] (ع مص ) لزم . لزام . لزمة. لزمان . پیوسته ماندن با کسی . لازم گردیدن وی را. (منتهی الارب ). ملازم بودن به چیزی . لازم بودن بچیزی . (منتخب اللغات ). || چفسیدن . (دستور اللغة). لازم شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر). وجوب . (زمخشری ). ضرورت . بایستن . واجب شدن حق بر کسی . (منتهی الارب ). || (اصطلاح عروض ) در اصطلاح نحو، مقابل تعدی . || در اصطلاح عروضیان آن است که منشی یا شاعر در هر فقره یا مصراعی آوردن یک یا چند چیز را لازم گیرد. اعنات . صاحب آنندراج آرد: و به اصطلاح لزوم آن است که منشی یا شاعر در هر مصرعی یا فقره ای آوردن یک و یا چند چیز لازم گیرد چنانکه اکثر شعرا قصیده ٔ لازم «مو» گفته اند و این مطلع از قصیده ٔ شانی تکلو است که بر این صنعت گفته :
ای که بر هر سر مویم ز تو صد بند بلاست
موی مویم به گرفتاری عشق تو گواست .
و قصیده ٔ کاتبی که به التزام شترحجره گفته مشهور است . یحیی کاشی نیز ملتزم آن شده و این مطلع ازوست :
شتر در حجره از گرماست پنهان
شترحجره است حرف ساربانان .
عماد اکبر در این رباعی لفظ چشم سه بار لازم گرفته :
چشم تو که چشمش مرساداز چشمم
چشمی است که چشمها گشاد از چشمم .
تا چشم تو شد چشم مرا چشم و چراغ
جز چشم تو چشمه ها فتاد از چشمم .
علینقی ایراد نام دو جانور در این رباعی التزام گرفته :
ای در مردی چو باز و در کین چو عقاب
عنقا بهوائی و چو طوطی بخطاب
از باده بطی فرست این قمری را
چون خون خروس در شب همچو غراب .
مولانا لطف اﷲ نیشابوری در رباعی ذیل چهار گل و چهار سلاح و چهار عنصر آورده :
گل داد پریرو درعه ٔ فیروزه به باد(؟)
دی جوشن لعل لاله بر خاک فتاد
داد آب سمن خنجرمینا امروز
یاقوت سنان آتش نیلوفر داد.
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: لزوم بضم لام و تخفیف زای نزد علماء فن بدیع بنابر آنچه در مجمع الصنایع گفته آن است که شاعر در هر مصراع یا هر بیتی چیزی لازم گیرد. چنانکه سیفی لفظ سیم و سنگ را در هر مصراع لازم گرفته و گفته :
ای نگار سنگدل وی لعبت سیمین عذار
مهر تو اندر دلم چون سیم در سنگ استوار
سنگدل یاری و سیمین برنگاری آنکه هست
همچو نقش سیم و سنگ اندر دل من پایدار.
و هکذا فی جامع الصنایع و عند اهل المناظرة. و یسمی بالملازمة والتلازم و الاستلزام ایضاً. کون الحکم مقتضیاً لحکم آخر بان یکون اذا وجد المقتضی وجد المقتضی وقت وجوده ککون الشمس طالعة و کون النهار موجوداً. فان الحکم بالاول مقتض للحکم بآلاخر و لایصدق معنی الاقتضاء علی المتفقین فی الوجود ککون الانسان ناطقاً و کون الحمار ناهقاً فلاحاجة الی تقیید الاقتضاء بالضروری . ثم انه خص اللزوم بالاحکام و ان کانت قد تتحقق بین المفردات ایضاً، اما لان اللزوم مختص فی الاصطلاح بالقضایا، و مایقعبین المفردات فلیس بمعتبر عندهم لان المنع و غیره جار فی الاستلزام بین الاحکام . فتأمل . و اما لانه لاینفک التلازم بین المفردات عن التلازم بین الاحکام فکانهم انما تعرضوا لما هو محط الفائدة من اطراف الملازمات و احالوا مایعلم منه بالمقایسة علی المقایسة والحکم الاول یعنی المقتضی علی صیغة اسم الفاعل یسمی ملزوماً. والحکم الثانی یعنی المقتضی علی صیغة اسم المفعول یسمی لازماً. و قدیکون الاستلزام من الجانبین فان یتصور مقتضیاً یسمی ملزوماً و ان یتصور مقتضی یسمی لازماً. هکذا یستفاد من الرشیدیة و شرح آداب المسعودی و حواشیه - انتهی . لزوم الخارجی ، کونه بحیث یلزم من تحقق المسمی فی الخارج تحققه فیه و لایلزم من ذلک انتقال الذهن کوجود النار لطلوع الشمس . (تعریفات ). || و عند المنطقیین عبارة عن امتناع الانفکاک عن الشی ٔ یسمی لازماًو ذلک الشی ٔ ملزوماً والتلازم عبارة عن عدم الانفکاک من الجانبین و الاستلزام عن عدمه من جانب واحد و عدم الاستلزام من الجانبین عبارة عن الانفکاک بینهما کذا قال السید السند فی حاشیة شرح المطالع. وستعرف توضیح المقام عن قریب و قدیستعمل اللزوم مجازاً به معنی الاستعقاب کما مر فی لفظ القیاس . || و عند الاصولیین عبارة عن کون التصرف بحیث لایمکن رفعه کذا فی التوضیح فی باب الحکم و قد سبق فی فصل المیم من باب الحاء المهملة - انتهی . لزوم الوقف ، عبارة عن ان لایصح للواقف رجوعه ولالقاض آخر ابطاله . (التعریفات ). || لزوم بیع، در بیع مشروط. به آخر رسیدن مدت بیع و غیرقابل فسخ شدن آن . و نیز رجوع به اساس الاقتباس ص 79 در عنوان لزوم و عناد شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.