کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لدی الورود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لدی الورود
/ladalvorud/
معنی
همین که آمد؛ همین که رسید؛ گاه ورود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لدی الورود
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] ladalvorud همین که آمد؛ همین که رسید؛ گاه ورود.
-
واژههای مشابه
-
لَدَى
فرهنگ واژگان قرآن
کنار - آستانه - نزد
-
لَدَيَّ
فرهنگ واژگان قرآن
نزد من
-
لدی الاقتضا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: لدیالاقتضاء] [قدیمی] ladal'eqtezā هنگام اقتضا؛ موقع مناسب؛ موقع مقتضی.
-
حسن لدی
لغتنامه دهخدا
حسن لدی . [ ح َ س َ ن ِ ل ُدْ دی ] (اِخ ) ابن محمود مقدسی شافعی . درگذشته ٔ پیرامن 1100 هَ . ق . او راست : «حاشیه بر شرح مفتاح » و جز آن . (هدیة العارفین ج 1 ص 295).
-
لدی محمدامین خان
لغتنامه دهخدا
لدی محمدامین خان . [ ؟ م ُ ح َم ْ م َ اَ ] (اِخ ) محلی در شمال شرقی قلعه سبز.
-
الباقی لدی التلاقی
لغتنامه دهخدا
الباقی لدی التلاقی . [ اَ قی ل َ دَت ْ ت َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) آنچه مانده است هنگام دیدار (بجا آید یا پرداخت گردد). این جمله را غالباً پس از مذاکره ٔ پایان نیافته گویند.
-
جستوجو در متن
-
ورود
لغتنامه دهخدا
ورود. [ وُ ] (ع مص )رسیدن و درآمدن و وارد شدن و به جای اندرآمدن و پیوستن . (از ناظم الاطباء). آمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اندرآمدن . (آنندراج ). حاضر آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). درآمدن . (ناظم الاطباء). حاضر گردیدن . || وِرد. به آب آمدن . ...