کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لدیغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لدیغ
/ladiq/
معنی
۱. گزیدهشده.
۲. مارگزیده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لدیغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] ladiq ۱. گزیدهشده.۲. مارگزیده.
-
لدیغ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (ص .) 1 - مارگزیده . 2 - گزنده (مار و غیره ).
-
لدیغ
لغتنامه دهخدا
لدیغ. [ ل َ ] (ع ص ) مارگزیده . ج ، لدغی . (منتهی الارب ). ملدوغ . سلیم (از قبیل نام زنگی کافور). || گزنده . مار گزنده . (دهار) : صد دریچه و در سوی مرگ لدیغمیکند اندر گشادن ژیغ ژیغ.مولوی .
-
جستوجو در متن
-
لدغی
لغتنامه دهخدا
لدغی . [ ل َ غا ] (ع ص ، اِ) ج ِ لدیغ. (منتهی الارب ).
-
ژیغژیغ
لغتنامه دهخدا
ژیغژیغ. (ق مرکب ) مبدل ژیگ ژیگ است که بمعنی قطره قطره باشد. (غیاث ). || (اِ صوت ) اسم صوت بمعنی صدای باز شدن در : صد دریچه ٔ در سوی مرگ لدیغمی کند اندر گشادن ژیغژیغ.مولوی .
-
ملسوع
لغتنامه دهخدا
ملسوع . [ م َ ] (ع ص ) گزیده ٔ مار و عقرب . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گزیده شده . ملدوغ . لدیغ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ملدوغ
لغتنامه دهخدا
ملدوغ . [ م َ ] (ع ص ) مارگزیده و نیش خورده ٔ عقرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مارگزیده و کژدم گزیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). که گزیده شده باشد. لدیغ. ملسوع . سلیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اصبع ملدوغ بر در دفع شردر تعدی و هلاک تن ن...
-
مارگزیده
لغتنامه دهخدا
مارگزیده . [ گ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مارزده . آنکه مار او را زده باشد. سلیم . مسلوم . ملدوغ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سلیم . (ترجمان القرآن ) (دهار). لدیغ. (منتهی الارب ) (دهار). ملدوغ . (منتهی الارب ) : سلیم مارگزیده بود به لفظ عرب وی از گزی...
-
اطناء
لغتنامه دهخدا
اطناء. [ اِ ] (ع مص )چون مهموز باشد، میل کردن بسوی منزل و جای باش . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || رفتن بسوی حوض پس نوشیدن آب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغة). || رفتن بسوی فرش پ...